English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
octane هیدروکربنهای مایع و پارافینی ایزومریک بفرومول 81H8C
Other Matches
paraffined paper کاغذ پارافینی
aromatic hydrocarbons هیدروکربنهای اروماتیک
heptose انواع قندهای ایزومریک بفرمول 7O41H7C
pentane نام یکی ازهیدروکربونهای پارافینی که در نفت خام هست
cracking وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid liquid chromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid/gas separator مایع
anti icing fluid مایع ضد یخ
liquids مایع
liquid مایع
fulidal مایع
aneroid بی مایع
fluidal مایع
steepest مایع
steep مایع
waters مایع
watering مایع
watered مایع
water مایع
liquid fuel سوخت مایع
furfuraldehyde مایع الدئیدی
liquid glass شیشه مایع
out back چسب مایع
liquescence مایع شدگی
antidim مایع ضد تشکیل مه
liquid exygen اکسیژن مایع
liquid ammonia امونیاک مایع
liquid air هوای مایع
pool cathode کاتد مایع
grume مایع چسبناک
developer liquid مایع فهور
liquefacient مایع کننده
deicer مایع ضدیخ
liquefaction مایع شدن
cutback bitumen قیر مایع
cryogenic liquid مایع سرمازا
battery liquid مایع باتری
liquid hydrogen هیدروژن مایع
liquefied gas گاز مایع
liquefaction تبدیل به مایع
liquid gas گاز مایع
liquescent مایع شونده
liquid hydrates مایع هیدراتها
semiliquid مایع چسبنده
silicate of soda شیشه مایع
sodium metasilicate شیشه مایع
sodium silicate شیشه مایع
soluble glass شیشه مایع
spinal fluid مایع نخاعی
subaqueous زیر مایع
vitrous humor مایع زجاجیه
water glass شیشه مایع
liquid foundation کرم مایع
dissolving <adj.> مایع محلل
semiliquid مایع غلیظ
semiliquid نیمه مایع
semifluid نیم مایع
liquid nitrogen نیتروژن مایع
liquid oxygen اکسیژن مایع
liquid propellant خرج مایع
liquid propellant سوخت مایع
liquid soap صابون مایع
liquid state حالت مایع
liquidity index اندیس مایع
liquidly بشکل مایع
liquified petroleum gas گاز مایع
lox اکسیژن مایع
mercury pool tube لامپ مایع
pool cathode tube لامپ مایع
pool tube لامپ مایع
paraffin oil پارافین مایع
pool rectifier لامپ مایع
sealing liquid مایع اب بندی
resolvent <adj.> مایع محلل
sops غذای مایع
sop غذای مایع
condensation مایع کردن
liquid crystal کریستال مایع
liquid crystals کریستال مایع
gluing چسب مایع
glues چسب مایع
glueing چسب مایع
glue چسب مایع
fluid مایع متحرک
absorption liquid مایع جذب
fluids مایع متحرک
solvent <adj.> مایع محلل
solvents مایع محلل
anti detonant مایع ضد بدسوزی
liquidizing بصورت مایع دراوردن
liquidising بصورت مایع دراوردن
liquified natural gas گاز مایع طبیعی
liquidize بصورت مایع دراوردن
eyewash مایع چشم شویی
l.n.g گاز مایع طبیعی
liquidized بصورت مایع دراوردن
liquid air هوای مایع شده
condensation مایع کردن گاز
liquidizes بصورت مایع دراوردن
liquefacient مایع ترشح کننده
liquidises بصورت مایع دراوردن
liquefiable قابل تبدیل به مایع
liquidised بصورت مایع دراوردن
supercooled liquid مایع ابر سرد
to strain a liquid صاف کردن یک مایع
sealing compound مایع درز بند
dunking در مایع فرو کردن
dunked در مایع فرو کردن
dunk در مایع فرو کردن
slow curing cutback قیر مایع دیرگیر
soldering fluid مایع لحیم کاری
rapid curing cutback قیر مایع زودگیر
liquid rocket راکت سوخت مایع
dunks در مایع فرو کردن
liquid propellant سوخت مایع موشک
liquid propellant خرج پرتاب مایع
superheated liquid مایع ابر گرم
liquid membrance electrode الکترود مایع غشایی
liquid measure مقیاس حجم مایع
out back مایع روان شده
liquid air container مخزن هوای مایع
electrolyte مایع کار الکترولیت
fluidize تبدیل به مایع کردن
cn solution گازاشک اور مایع
fluidization تبدیل به مایع شدن
flammable liquid مایع اشتعال پذیر
coolants مایع سرد کننده
coolant مایع داخل رادیاتور
filtrate مایع زیر صافی
filtrate مایع تصفیه شده
coolant مایع سرد کننده
diergolic سوخت مایع ثابت
diergolic خرج مایع پایدار
gas liquid chromatography کروماتوگرافی مایع گاز
cerebro spinal fluid مایع مغزی- نخاعی
coolants مایع داخل رادیاتور
csf مایع مغزی- نخاعی
hypergol مایع قابل اشتعال
gas liquid partitions chromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
electrolytes مایع کار الکترولیت
ascites جمع شدن مایع در شکم
desorption جدا کردن گاز از مایع
solgel نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
cavitation ایجاد حبابهای داخل یک مایع
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
reflux جریان برگشت مایع برگردان
liquidating از بین بردن مایع کردن
liquidated از بین بردن مایع کردن
liquidates از بین بردن مایع کردن
liquidate از بین بردن مایع کردن
regenerative cooling استفاده از سرمای مایع ورودی
LCD صفحه نمایش کریستال مایع
grid pool tube لامپ مایع شبکه دار
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
soak بوسیله مایع اشباع شدن
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
hydrocephalus ازدیاد غیر عادی مایع
hydrocephaly ازدیاد غیر عادی مایع
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
spittle مایع مترشحه از غدد بزاقی تف
eutectic change تبدیل مایع به جسم جامدزودگداز
thief sample نمونه مایع مخزن ناو
soaks بوسیله مایع اشباع شدن
ullage حجم بالای سطح مایع تانک
spread [منتشر کردن مایع روی سطح]
g.l.c. gas-liquidchromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
fluidic مایع مانند جسم سیال یامایع
dips فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
dip فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
geraniol الکل اشباع شده مایع و معطر
pyridine قلیای مایع بیرنگ وازت دار
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
pints پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
consolute ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
pint پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
oleate نمک الی اسید اولئیک مایع روغنی
electrophoresis حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
fluid dram واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
cryogenic liquid گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
liquid crystal display صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
aerosol تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
aftershave [مایع خوشبویی که مردان بعد از اصلاح به صورت می زنند.]
liquid crystal displays صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
soakage مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
aerosols تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
memiscus زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
clean مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleaned مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleanest مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
cleans مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
aerosol ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
to effuse از خود بیرون [بروز] دادن [مانند مایع نور بو یا کیفیت]
aerosols ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
cloud point دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com