English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
Other Matches
that is no great work کار بزرگی نیست
There is nothing I can do about it. از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
ancillary equipment وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
busying 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
easygoing اسان
easiest اسان
easier اسان
cushy اسان
straightforward اسان
duck soup اسان
cushier اسان
degage اسان
eath اسان
potty اسان
potties اسان
easy اسان
simplest اسان
cushiest اسان
simple اسان
facile اسان
simpler اسان
to roll by اسان رفتن
to sweep past اسان رفتن
facilitated اسان کردن
to roll on اسان رفتن
easygoing اسان گیر
soft loans وام اسان
soft loan وام اسان
permissive اسان گیر
laxity اسان گیری
facilitate اسان کردن
light handed اسان راحت
euthanasia مرگ اسان
to ease off اسان شدن
lollipop ضربه اسان
easy پاس اسان
easiest پاس اسان
easier پاس اسان
permissiveness اسان گیری
lollipops ضربه اسان
lenient اسان گیر
facilitates اسان کردن
facilitating اسان کردن
royal road اسان ترین راه
glides سریدن اسان رفتن
to take it easy کار را اسان گرفتن
cushily اسان وبی دردسر
duck soup کار اسان وسهل
glided سریدن اسان رفتن
happy go lucky اسان گذران بیمار
leniency اسان گیری ارفاق
in orders to make it easiter برای اسان تر کردن ان
glide سریدن اسان رفتن
it is very easily done بسیار اسان انجام میگیرد
kickable اسان برای ضربه زدن با پا
it promisews to be easy چنین مینماید که اسان است
it promisews to be easy امید میرود اسان باشد
in orders that it may beeasier برای اینکه اسان تر شود
laughter مسابقه اسان برای بردن
collars کسب اسان امتیاز ضربه
chippie پرتاب اسان از زیر سبد
collar کسب اسان امتیاز ضربه
mobility انتقال اسان منابع تولید
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
holeable گوی اسان برای به سوراخ انداختن
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
greatness بزرگی
largeness بزرگی
gentility بزرگی
supercilicusness بزرگی
augustness بزرگی
enlargement بزرگی
bigness بزرگی
voluminosity بزرگی
voluminesity بزرگی
bulkiness بزرگی
masterdom بزرگی
massiveness بزرگی
magneficence بزرگی
sizes بزرگی
size بزرگی
grandness بزرگی
dignity بزرگی
hauteur بزرگی
grandeur بزرگی
enlargements بزرگی
magnifcation بزرگی
hugeness بزرگی
gloriousness بزرگی
magnitude بزرگی
friendliness میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
pick a cherry ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
to a greatness بزرگی یافتن
to a greatness به بزرگی رسیدن
sample size بزرگی نمونه
he did me a great wrong خطای بزرگی .....
megacephaly بزرگی بیش از حد سر
Lordship سیادت بزرگی
eminency برامدگی بزرگی
aggrandizement افزایش بزرگی
so large باین بزرگی
she was nipped in the bud به بزرگی نرسید
Lordships سیادت بزرگی
headships بزرگی برتری
headship بزرگی برتری
amplitude دامنه بزرگی
immeasurableness بزرگی بی اندازه
order of magnitude مرتبه بزرگی
immenseness بزرگی عظمت
vastity عظمت بزرگی
man and boy چه در کودکی چه در بزرگی
vastness عظمت بزرگی
eminence برامدگی بزرگی
magnanimity بزرگی طبع
vastitude عظمت بزرگی
formidability استحکام بزرگی
cheesecakes مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecake مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
break the wind در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
bulk حجم بزرگی از چیزی
to be toast [American E] <idiom> در دردسر بزرگی بودن
monstrousness شگفت انگیزی بزرگی
he is a great help او کمک بزرگی است
the meridian of glory اوج بزرگی یا جلال
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
breadth of mind بزرگی یا وسعت فکر
great dangers overhang us خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
too big for one's breeches/boots <idiom> احساس بزرگی کردن
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
he is a great person شخص بزرگی است
he did me a great wrong بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
decks مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
(when the) chips are down <idiom> بامشکل بزرگی مواجه شدن
great dangers overhang us خطرهای بزرگی متوجه ما است
bias error خطایی با علامت و بزرگی ثابت
steatopygia بزرگی وفربهی کفل زنان
great dangers impend over us خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
great dangers impend over us خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
decked مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
deck مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
Majesties بزرگی عظمت وشان واقتدار
Majesty بزرگی عظمت وشان واقتدار
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
pedrail اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
down line processor پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
loving cup پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
A big rock rolled down the mountain. سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
mastiffs سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
rocking stone سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
anagogy بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
the propylaea نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
Police are out in force. نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
broadsheet کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
anagoge بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
miller thumb یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
mastiff سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breakers موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
breaker موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
treadmill چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmills چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
broadsheets کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
multivolume file فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
setl زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
emphysema اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
aquaria شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
internally blown flap فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
aquarium شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
aquariums شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
ten key pad مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
bigben ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
multiplan یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com