Dictiornary-Farsi | وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (8 milliseconds)

English	Persian
monitory	وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه


Other Matches

phallic	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
consciousness	اگاهی
intelligence	اگاهی
informational	اگاهی
information	اگاهی
awareness	اگاهی
knowledge	اگاهی
notice	اگاهی
noticed	اگاهی
i.e.	اگاهی
mindfulness	اگاهی
noticing	اگاهی
notices	اگاهی
monition	اگاهی
idea	اگاهی
ideas	اگاهی
consciousness	حس اگاهی
intimations	اگاهی
conizance	اگاهی
advertisements	اگاهی
conscience [archaic for: consciousness]	حس اگاهی
conscious mind	حس اگاهی
intimation	اگاهی
acquaintances	اگاهی
cogency	اگاهی
perceptions	اگاهی
inkling	اگاهی
appreciation [awareness]	حس اگاهی
awareness	حس اگاهی
perception	اگاهی
bureaucratic	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
monition	اخطار
signal	اخطار
notices	اخطار
notification	اخطار
signaled	اخطار
bidding	اخطار
signalled	اخطار
prenotion	اخطار
warning line	خط اخطار
noticing	اخطار
caveat	اخطار
talking-to	اخطار
caveats	اخطار
talking to	اخطار
premonition	اخطار
premonitions	اخطار
noticed	اخطار
warnings	اخطار
penalties	اخطار
penalty	اخطار
warning	اخطار
yello card	اخطار
notice	اخطار
tip-offs	اخطار
tip-off	اخطار
tip off	اخطار
information theory	نظریه اگاهی
notifying	اگاهی دادن
notify	اگاهی دادن
monitored	اگاهی دهنده
informant	اگاهی دهنده
apprise	اگاهی دادن
apprises	اگاهی دادن
apprising	اگاهی دادن
informatory	اگاهی بخش
augury	پیش اگاهی
auguries	پیش اگاهی
notifies	اگاهی دادن
informants	اگاهی دهنده
criminal i. department	اداره اگاهی
group consciousness	اگاهی گروهی
coconscious	اگاهی ثانوی
coconsciousness	اگاهی ثانوی
knowlege representation	نمایش اگاهی
transinformation	اگاهی متقابل
the infinitive mood	مصدر اگاهی
conversancy	اگاهی کامل
conversance	اگاهی کامل
prescience	اگاهی از پیش
cognizance	شناسایی اگاهی
knowledge engineer	مهندسی اگاهی
knowledge domain	قلمرو اگاهی
the d. poliee	اداره اگاهی
criminal investigation department	اداره اگاهی
notified	اگاهی دادن
learns	اگاهی یافتن
class consciousness	اگاهی طبقهای
foreknowledge	اگاهی از پیش
precognition	پیش اگاهی
informs	اگاهی دادن
informing	اگاهی دادن
inform	اگاهی دادن
learn	اگاهی یافتن
knowledge base	پایگاه اگاهی
foredknowlege	اگاهی از پیش
letter of a	اگاهی نامه
meta knowledge	اگاهی غیرنمادین
to give to understand	اگاهی دادن
to come to know	اگاهی یافتن
advertisers	اگاهی دهنده
awakened	اگاهی یافته
forebedement	اگاهی از پیش
to give notice	اگاهی دادن
to give intelligence	اگاهی دادن
monitors	اگاهی دهنده
advertiser	اگاهی دهنده
monitor	اگاهی دهنده
to give the alarm	اگاهی دادن
puritanical	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
caveat subscriptor	اخطار به مشترک
notified	اخطار کردن به
premonition	اخطار قبلی
notifies	اخطار کردن به
cites	اخطار کردن
premonitory	اخطار کننده
cautioned	اخطار کردن به
previse	اخطار کردن
notifying	اخطار کردن به
notify	اخطار کردن به
misfeasance	اخطار کردن
cited	اخطار کردن
cautioning	اخطار کردن به
cautioning	اخطار توجه
warning sign	علامت اخطار
caution	اخطار توجه
point of order	اخطار نظامنامهای
cautioned	اخطار توجه
citing	اخطار کردن
cautions	اخطار کردن به
cautions	اخطار توجه
signaller	اخطار کننده
points of order	اخطار نظامنامهای
premonitions	اخطار قبلی
warner	اخطار کننده
cite	اخطار کردن
caution	اخطار کردن به
admonishment	اخطار تنبیه
forewarning	اخطار قبلی
penalties	پنالتی اخطار
caveat venditor	اخطار به فروشنده
warns	اخطار کردن به
penalty	پنالتی اخطار
until further notice	تا اخطار ثانوی
warn	اخطار کردن به
denunciation	اخطار تهدیدامیز
denunciations	اخطار تهدیدامیز
warned	اخطار کردن به
cognizance	اخطار رسمی
caveat subscriptor	اخطار به عضو
caveat emptor	اخطار به خریدار
cognizance	اخطار قانونی
till further notice	تا اخطار ثانوی
notifiable	اخطار کردنی
foretells	ازپیش اگاهی دادن
dopes	اگاهی داروی مخدر
dope	اگاهی داروی مخدر
alarum	: هشدار اگاهی از خطر
alarm	: هشدار اگاهی از خطر
foretelling	ازپیش اگاهی دادن
sciences	علم طبیعی اگاهی
alarms	: هشدار اگاهی از خطر
foretell	ازپیش اگاهی دادن
for your information	برای اگاهی شما
Scotland	اداره اگاهی در لندن
you are advised that	به شما اگاهی میدهد
we are informed by him that	محترما` اگاهی میدهد که
sensibleness	عملی بودن اگاهی
alarmed	: هشدار اگاهی از خطر
science	علم طبیعی اگاهی
immediacy	اگاهی حضور ذهن
subliminally	خارج ازمرحله اگاهی
subliminal	خارج ازمرحله اگاهی
foreknow	از غیب اگاهی داشتن
foretold	از پیش اگاهی داد
alarmingly	: هشدار اگاهی از خطر
serve notice on	اخطار کتبی دادن به
at his call	بر حسب اخطار یا احضار او
bleeps	ایجاد صدای اخطار
short notice	اخطار کوتاه مدت
monitorial	مبصر اخطار امیز
premonitor	از پیش اخطار کننده
bleeping	ایجاد صدای اخطار
bleep	ایجاد صدای اخطار
bleeped	ایجاد صدای اخطار
issue a warning	اخطار صادر کردن
He took no heed of my warning.	به اخطار من توجهی نکرد
forewarns	ازپیش اخطار کردن
premonitory	متضمن اخطار قبلی