English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
inferential وابسته به استنتاج
Other Matches
inferrible قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferable قابل استنتاج استنتاج پذیر
fruition استنتاج
inference استنتاج
subsumption استنتاج
evolvement استنتاج
inferences استنتاج
eduction استنتاج
conclusions استنتاج
conclusion استنتاج
draw a conclusion استنتاج کردن
draw a cunclusion استنتاج کردن
infers استنتاج کردن
inferring استنتاج کردن
inferred استنتاج کردن
infer استنتاج کردن
deriving استنتاج کردن
deduction استنتاج قیاسی
subsumes استنتاج کردن
subsuming استنتاج کردن
obversion استنتاج معکوس
subsume استنتاج کردن
derive استنتاج کردن
derives استنتاج کردن
conclude استنتاج کردن
concludes استنتاج کردن
subsumed استنتاج کردن
evolving استنتاج کردن نموکردن
evolve استنتاج کردن نموکردن
evolved استنتاج کردن نموکردن
evolves استنتاج کردن نموکردن
inference rule قواعد استنتاج [منطق]
to put two and two together <idiom> استنتاج کردن [اصطلاح]
inductions قیاس کل از جزء استنتاج
induction قیاس کل از جزء استنتاج
deduction استنتاج نتیجه گیری
inferentally بطریق استنتاج یا استنباط
illatively بطریق استنتاج یا استخراج
rule of inference, قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
transformation rule قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
inducing استنتاج کردن تحریک شدن
induces استنتاج کردن تحریک شدن
induced استنتاج کردن تحریک شدن
conclude نتیجه گرفتن استنتاج کردن
concludes نتیجه گرفتن استنتاج کردن
induce استنتاج کردن تحریک شدن
synthesis استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
syntheses استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
attache وابسته
adjectives وابسته
congenerous وابسته
belonging وابسته ها
elysian وابسته به
pertianing وابسته
dependants وابسته
dependent وابسته
thereof=of that وابسته به ان
monitorial وابسته به
dependant وابسته
adjective وابسته
diphtheric وابسته به
affiliates وابسته
affiliated وابسته
affiliate وابسته
related وابسته
syncop وابسته به غش
plantar وابسته به کف پا
pertinent وابسته
attendant وابسته
commissarial وابسته به
comprador وابسته
tuitionary وابسته به
thereof وابسته به ان
appurtenant وابسته
federating وابسته
cantabrigian وابسته به
carpal وابسته به مچ
federate وابسته
federated وابسته
aquatic وابسته به اب
federates وابسته
interdependent وابسته
cephalic وابسته به سر
of kin وابسته
attendants وابسته
pertaining وابسته
subordinated وابسته
subordinate وابسته
attached وابسته
pyretic وابسته به تب
hanger on وابسته
pyrexial وابسته به تب
contingents وابسته
febile وابسته به تب
wedded وابسته
israelitish وابسته به
subordinating وابسته
relevant وابسته
akin وابسته
affiliating وابسته
attributable وابسته به
levitical وابسته به
sexual organs وابسته به
correspondent وابسته
riverrine وابسته به
elfin وابسته به جن
messianic وابسته به
pyrexic وابسته به تب
contingent وابسته
relative وابسته
germane وابسته
correspondents وابسته
subordinates وابسته
seminal وابسته به منی
ethnicity وابسته به نژادشناسی
petrologic وابسته به سنگ
municipal وابسته بشهرداری
malic وابسته به سیب
associated company شرکت وابسته
humans وابسته بانسان
human وابسته بانسان
ethnic وابسته به نژادشناسی
pharyngal وابسته به گلوگاه
pharmacologic وابسته بداروشناسی
psychologic وابسته به روانشناسی
pubertal وابسته به بلوغ
army attache وابسته نظامی
archimedean وابسته به ارشمیدس
puberal وابسته به بلوغ
army attache وابسته زمینی
pharisaic وابسته به فریسی
provencal وابسته بشهر
maritime وابسته بدریانوردی
solar وابسته بخورشید
ranine وابسته به وزغ
rectal وابسته به مقعد
diametral وابسته بقطر
homicidal وابسته به ادمکشی
rectorial وابسته به rector
photographic وابسته به عکاسی
rhinal وابسته به بینی
surgical وابسته به جراحی
oracular وابسته به وحی
matrimonial وابسته به عروسی
jugulars وابسته بوریدوداجی
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
radio carpal وابسته به زندبالاومچ
psychiatric وابسته به روانپزشکی
petiolar وابسته به برگدم
pyrrhic وابسته به " پیروس "
pythian وابسته به "اپولو"
pygmaean وابسته به پیگمی ها
pygmean وابسته به پیگمی ها
scientific وابسته بعلم
attache وابسته نظامی
investigatory وابسته به رسیدگی
vital وابسته به زندگی
vital وابسته بزندگی
menstrual وابسته به قاعده گی
porcine وابسته بخوک
astronautical وابسته به فضانوردان
potamic وابسته به رودها
landed وابسته بزمین
missions وابسته به ماموریت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com