English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
incorporative وابسته به الحاق
Other Matches
concatenate الحاق الحاق کردن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
interpolations الحاق
union الحاق
joining الحاق
adjunction الحاق
additament الحاق
incorporation الحاق
annexation الحاق
interpolation الحاق
insets الحاق
inset الحاق
merging الحاق
unions الحاق
concatenation الحاق
juxtaposition الحاق
addenda الحاق
subjunction الحاق
joinder الحاق
addendum الحاق
juncture الحاق
adhesion الحاق
insertion الحاق
link-ups عمل الحاق
inserting الحاق کردن
insert الحاق کردن
surcharge and falsify الحاق و حذف
link-up عمل الحاق
append الحاق کردن
link up عمل الحاق
inserts الحاق کردن
appends الحاق کردن
annexation of territory الحاق سرزمین
appended الحاق کردن
augment الحاق کردن
augmented الحاق کردن
augmenting الحاق کردن
appending الحاق کردن
catena الحاق کردن
catenate الحاق کردن
augments الحاق کردن
accessing الحاق اضافه
allocated <adj.> <past-p.> الحاق شده
allotted <adj.> <past-p.> الحاق شده
junctions نقطه الحاق
attached <adj.> <past-p.> الحاق شده
accession الحاق حقوق
link الحاق ملحق
link نقطه الحاق
access الحاق اضافه
accesses الحاق اضافه
assigned <adj.> <past-p.> الحاق شده
junction نقطه الحاق
junction point نقطه الحاق
enclosed <adj.> <past-p.> الحاق شده
attributed <adj.> <past-p.> الحاق شده
annexed <adj.> <past-p.> الحاق شده
irredentism الحاق گرایی
affixed <adj.> <past-p.> الحاق شده
accessed الحاق اضافه
affected [added] <adj.> <past-p.> الحاق شده
supplementing الحاق زاویه مکمل
supplements الحاق زاویه مکمل
supplemented الحاق زاویه مکمل
supplement الحاق زاویه مکمل
assembly نقطه الحاق هوایی
rendezvous area نقطه الحاق یکانها
synoeky اتحاد واتفاق الحاق
junction محل الحاق چهارراه
object assembly test ازمون الحاق قطعات
synoecy اتحاد واتفاق الحاق
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
cross over point نقطه الحاق مسیرها
junctions محل الحاق چهارراه
accession شیی ء اضافه یا الحاق شده
epenthesis الحاق حرفی درمیان کلمه
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
boat rendezvous area منطقه الحاق قایقهای ناو گروه
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
force rendezvous نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
enclosed <adj.> <past-p.> اضافه شده [الحاق شده]
concatenate مسلسل کردن الحاق کردن
attached <adj.> <past-p.> اضافه شده [الحاق شده]
attributed <adj.> <past-p.> اضافه شده [الحاق شده]
annexed <adj.> <past-p.> اضافه شده [الحاق شده]
affixed <adj.> <past-p.> اضافه شده [الحاق شده]
affected [added] <adj.> <past-p.> اضافه شده [الحاق شده]
surrenders الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrendered الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrender الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
attributable وابسته به
related وابسته
plantar وابسته به کف پا
diphtheric وابسته به
pyrexic وابسته به تب
monitorial وابسته به
pyretic وابسته به تب
levitical وابسته به
aquatic وابسته به اب
pyrexial وابسته به تب
affiliating وابسته
pertinent وابسته
wedded وابسته
israelitish وابسته به
pertaining وابسته
federated وابسته
affiliated وابسته
pertianing وابسته
federate وابسته
of kin وابسته
febile وابسته به تب
affiliate وابسته
interdependent وابسته
federates وابسته
federating وابسته
affiliates وابسته
hanger on وابسته
attendant وابسته
attendants وابسته
elfin وابسته به جن
akin وابسته
elysian وابسته به
thereof وابسته به ان
adjective وابسته
germane وابسته
attached وابسته
dependent وابسته
syncop وابسته به غش
cephalic وابسته به سر
contingents وابسته
sexual organs وابسته به
tuitionary وابسته به
contingent وابسته
messianic وابسته به
carpal وابسته به مچ
cantabrigian وابسته به
subordinate وابسته
subordinated وابسته
subordinates وابسته
subordinating وابسته
belonging وابسته ها
correspondents وابسته
correspondent وابسته
appurtenant وابسته
relevant وابسته
relative وابسته
adjectives وابسته
dependant وابسته
dependants وابسته
riverrine وابسته به
congenerous وابسته
commissarial وابسته به
thereof=of that وابسته به ان
attache وابسته
comprador وابسته
affiliated company شرکت وابسته
archimedean وابسته به ارشمیدس
aesculapian وابسته به دارگونه طب
aortic وابسته بشاهرگ
hydrological وابسته به خواص اب
aortal وابسته بشاهرگ
antichristian وابسته به دجال
adipic وابسته به چربی
acoustical وابسته به شنوایی
iatric وابسته به پزشکی
hydrologic وابسته به اب شناسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com