Dictiornary-Farsi | وابسته به امور اداری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
bureaucratic	وابسته به امور اداری


Other Matches

general	شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals	شرکت مربوط به امور اداری اصلی
prefectorial	وابسته به اداری
prefectoral	وابسته به اداری
genitourinary	وابسته به دستگاه اداری تناسلی
ministerial	وابسته به وزیر یا کشیش اداری
verderor	متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderer	متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
transfer processing	امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
bureaucreacy	رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
civil works	امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
administrative wheeled vehicle fleet	کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucracies	تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy	حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy	تاسیسات اداری حکومت اداری
medical regulator	تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
workdays	ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday	ایام کار اداری ساعات کار اداری
phallic	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
puritanical	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
administerial	اداری
bureaucrat	اداری
bureaucrats	اداری
administrative	اداری
formal	اداری
official	اداری
departmental	اداری
executory	اداری
monarchic	وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory	وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic	وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
unofficial	غیر اداری
office chair	مبل اداری
office chair	صندلی اداری
overhead gharges	هزینه اداری
departmental intelligence	اطلاعات اداری
departmentally	ازلحاظ اداری
bureaucreat	گماشته اداری
business hours	ساعت اداری
prefecture	حوزه اداری
officialdom	سیستم اداری
officially	از طریق اداری
bureaucrats	مامور اداری
circular letter	نامه اداری
circular letter	بخشنامه اداری
bureaucrat	مامور اداری
administrative movement	حرکت اداری
administrative march	راهپیمایی اداری
office work	کار اداری
administrative law	حقوق اداری
administrative law	قوانین اداری
administrative net	شبکه اداری
administrative order	دستور اداری
service element	عنصر اداری
office building	ساختمان اداری
office computer	کامپیوتر اداری
office hours	ساعات اداری
administratively	بطور اداری
administrative tribunal	دادگاه اداری
bureaus	هیئت اداری
bureau	هیئت اداری
administrative services	خدمات اداری
administrative publications	نشریات اداری
administrative channels	مجاری اداری
administrative capacity	فرفیت اداری
administrative budget	بودجه اداری
administrative approval	موافقتنامه اداری
administration building	قسمت اداری
administration building	ساختمان اداری
a white collar job	کار اداری
administrative services	قسمتهای اداری
paperwork	تشریفات اداری
administrative channels	طرق اداری
officialism	سیستم اداری
management expenses	مخارج اداری
official communications	مکاتبات اداری
administrative flight	پرواز اداری
administrative escort	ناو اداری
administrative flight	هواپیمای اداری
red tape	فرمالیته اداری
malfeasance	خطای اداری
administrative command	فرماندهی اداری
administrative command	یکان اداری
amor	امور
office information system	سیستم اطلاعات اداری
Outside office hours.	خارج از وقت اداری
officer	مامور کارمند اداری
general administration cost	هزینه عمومی اداری
officialism	رسمیت مقررات اداری
extra official	بیرون ازوفایف اداری
office swivel chair	صندلی گردان اداری
officers	مامور کارمند اداری
provisional order	دستور موقت اداری
administrative landing	پیاده شدن اداری
service echelon	رده اداری و خدماتی
deck department	قسمت اداری ناو
out of [outside] office hours	خارج از ساعات اداری
administrative escort	ناو اسکورت اداری
administrative data processing	پردازش دادههای اداری
key personnels	کادر اداری اصلی
placeman	صاحب منصب اداری
non litigious matters	امور حسبی
authorities	اولیای امور
religious matters	امور دینی
civil affairs	امور غیرنظامیان
money matters	امور پولی
state affairs	امور مملکتی
authority ties of the state	مصادر امور
combat duty	امور رزمی
authority	اولیاء امور
interior affairs	امور داخلی
miscellaneous	امور متفرقه
aviation authority	امور هواپیمایی
the high functionery ries of the state	مصادر امور
authority ties of the state	اولیا امور
financial affairs	امور مالی
interior	امور داخله
interiors	امور داخله
personal affairs	امور شخصی
administrative shippings	ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage	انبار کردن به طریق اداری
bureaucrasy	رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formal	مقید به اداب ورسوم اداری
formally	مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
superstructures	سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative(financial,legal)process.	جریان اداری (مالی .حقوقی )
administrative lead time	زمان اداری دریافت اماد
superstructure	سازمانهای اداری ومدیریه کشور
services	قسمتهای اداری ادارات نظامی
red tapism	رعایت تشریفات اداری به حدافراط
bureaucracies	رعایت تشریفات اداری بحدافراط
disciplinary court	دادگاه انتظامی محکمه اداری
bureaucracy	رعایت تشریفات اداری بحدافراط
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.	وزارت امور خارجه
air branch	قسمت امور هوایی
State Department	وزارت امور خارجه
non litigious matters act	قانون امور حسبی
secretary of state for foreign affairs	وزیر امور خارجه
non litigious jurisdiction act	قانون امور حسبی
space broker	کارگزار امور تبلیغات
routine	امور غیر مهم
Foreign Office	وزارت امور خارجه
routines	امور غیر مهم
financial affairs	امور مربوط به مالیه
tax administration	اداره امور مالیات
tax reforms	اصلاح امور مالیاتی
testamentary causes	امور مربوط به وصایا
probate court	محکمه امور حسبی
principal centre of affairs	مرکز مهم امور
promiscuous	بیقید در امور جنسی
politico military	امور سیاسی نظامی
routinely	امور غیر مهم
fish warden	متصدی امور شیلات
resgestae	امور انجام شده
g air	رکن 2 امور هوایی
minister of foreign affairs	وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs	وزیر امور خارجه
foreign minister	وزیر امور خارجه
customs broker	واسطه امور گمرکی
chaplain activities fund	اعتبار امور مذهبی
civic action	امور عام المنفعه
table of authorities	جدول اولیا امور
clerical test	ازمون امور دفتری
emotional and physical	امور عاطفی و بدنی
chief financial officer [CFO]	مدیر امور مالی
surveillance authority	اولیاء امور نظارتی
regulatory authority	اولیاء امور نظارتی
militarization	نظامی کردن امور
supervisory authority	اولیاء امور نظارتی
administrations	اداره امور یکانها
administration	اداره امور یکانها
surveillance authority	اولیاء امور مراقبتی
majordomo	متصدی امور خانوادگی
to arrange matters	ترتیب دادن امور
corporate treasurer	مدیر امور مالی
ministry of foreign affairs	وزارت امور خارجه
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
chaplains	افسر امور دینی
supervisory authority	اولیاء امور مراقبتی
chaplain	افسر امور دینی
regulatory authority	اولیاء امور مراقبتی
administrative acceptees	پرسنل قبول شده از نظر اداری
bureaucrats	فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrat	فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
domicile	منزل یا مرکز مهم امور