Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
horticultural
وابسته به باغبانی وگل کاری
Other Matches
gardening trowel
بیلچه باغبانی
[ابزار]
[باغبانی]
trowel
بیلچه باغبانی
[ابزار]
[باغبانی]
garden trowel
بیلچه باغبانی
[ابزار]
[باغبانی]
gardens
درخت کاری کردن باغبانی کردن
gardened
درخت کاری کردن باغبانی کردن
garden
درخت کاری کردن باغبانی کردن
pomological
وابسته به علم میوه کاری
hush
باغبانی
horticulture
باغبانی
gardening
باغبانی
trowel
بیلچه باغبانی
scuffle hoe
بیلچه باغبانی
husbandry
فلاحت باغبانی
secateur
قیچی باغبانی
clipper
قیچی باغبانی
trowels
بیلچه باغبانی
horticulture
باغبانی علمی
pruning shears
قیچی باغبانی
besom
جاروب باغبانی
hand light
مردنگی باغبانی
husbands
باغبانی کردن شوهردادن
husband
باغبانی کردن شوهردادن
horticulturist
متخصص عمل باغبانی
garden seat
صندلی یانیمکت باغبانی
shears
قیچی پشم چینی یا باغبانی
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
associates
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
impotence
کاری
curry powders
کاری
curry powder
کاری
inaction
بی کاری
plasterwork
گچ کاری
under employment
کم کاری
electroplating
اب کاری
plastering
گچ کاری
slobbery
تف کاری
curry
کاری
flower piece
گل کاری
impotency
کاری
currie
کاری
active
کاری
curries
کاری
feckful
کاری
malfunctions
کژ کاری
malfunctioned
کژ کاری
intent on doing anything
کاری
parget
گچ کاری
malfunction
کژ کاری
hypofunction
کم کاری
effective
کاری
workbenches
محیط کاری
frustrating
بدل کاری
compounding
امیزه کاری
workstations
ایستگاه کاری
workstation
ایستگاه کاری
punching
منگنه کاری
in return
در تلافی
[کاری]
afforestation
جنگل کاری
by way of reciprocation
به جای
[کاری]
workbench
محیط کاری
frustrates
بدل کاری
by way of reciprocation
در تلافی
[کاری]
farming
اجاره کاری
forging
چکش کاری
smelting
ذوب کاری
forming
فرم کاری
To follow up (trace) something.
پی کاری را گرفتن
d. touch
نازک کاری
amalgamating
ملغمه کاری
amalgamate
ملغمه کاری
amalgamated
ملغمه کاری
fretwork
منبت کاری
in return
به جای
[کاری]
joinery
نازک کاری
brocade
زری کاری
welding
جوش کاری
lubrication
روغن کاری
drilling
مته کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .
تو کجای کاری
amalgamates
ملغمه کاری
specialization
ویژه کاری
reverses
بدل کاری
reversed
بدل کاری
reverse
بدل کاری
touch off
<idiom>
شروع کاری
limbs
سوهان کاری
energetic
جدی کاری
limb
سوهان کاری
reversing
بدل کاری
etches
تیزاب کاری
etched
تیزاب کاری
etch
تیزاب کاری
reconditions
نو کاری کردن
recondition
نو کاری کردن
priming
بتونه کاری
knurled tool
ابزار اج کاری
to be up to the task
[to be equal to something]
<idiom>
از پس کاری برآمدن
insulation
عایق کاری
actions
انجام کاری
reconditioned
نو کاری کردن
extruded
چکش کاری
detailing
ریزه کاری
extrudes
چکش کاری
detail
ریزه کاری
extruding
چکش کاری
hammering
چکش کاری
plating
روکش کاری
frustrate
بدل کاری
extrude
چکش کاری
metalwork
فلز کاری
come to
<idiom>
شروع کاری
illumination
تذهیب کاری
illuminations
تذهیب کاری
action
انجام کاری
latticework
شبکه کاری
sanctity
پرهیز کاری
metallurgy
فلز کاری
pique
منبت کاری
burnishing
صیقل کاری
burnishing
پرداخت کاری
by way of reciprocation
درعوض
[کاری]
prepared
آمادهانجام کاری
boo boo
اشتباه کاری
molding operation
فرم کاری
misprision
خلاف کاری
compulsiveness
مکرر کاری
meshwork
شبکه کاری
conservativeness
محافظه کاری
measure of prevention
احتیاط کاری
contouring operation
فرم کاری
contrasuggestibility
وارون کاری
masonery
سنگ کاری
marquetery
خاتم کاری
marquetery
منبت کاری
marbling
مرمر کاری
cotton plantation
پنبه کاری
counterattack
بدل کاری
maleficence
تبه کاری
molding operation
قالب کاری
mosaic work
موزائیک کاری
chromium plating
اب کرم کاری
brick work
سفت کاری
brick work
اجر کاری
brickworks
سفت کاری
parquetry
موزاییک کاری
bumping tool
ابزار خم کاری
business hours
ساعت کاری
calk
بتونه کاری
canniness
ملاحظه کاری
cartwhip
شلاق کاری
caulking
بتونه کاری
cautiousness
احتیاط کاری
cementation
سمنت کاری
cementation
سیمان کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com