English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
inspective وابسته به تفتیش و بازرسی
Other Matches
right of visit حق بازرسی و تفتیش
inspected بازرسی کردن تفتیش کردن
inspecting بازرسی کردن تفتیش کردن
inspects بازرسی کردن تفتیش کردن
inspect بازرسی کردن تفتیش کردن
visitatorial وابسته به یادارای اختیار بازرسی
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
searches تفتیش
searched تفتیش
detection تفتیش
inquisition تفتیش
searchingly تفتیش
censorship تفتیش
search تفتیش
inspection تفتیش
inquisitions تفتیش
frisked تفتیش وجستجو
frisk تفتیش وجستجو
courts of inquiry دادگاه تفتیش
inspected تفتیش کردن
seach تفتیش کردن
boarding party تیم تفتیش
inspects تفتیش کردن
visits بررسی تفتیش
inspect تفتیش کردن
searcher warrant اجازه تفتیش
frisking تفتیش وجستجو
search warrants حکم تفتیش
search warrant اجازه تفتیش
search warrants اجازه تفتیش
search warrant حکم تفتیش
visit بررسی تفتیش
visited بررسی تفتیش
court of inquiry دادگاه تفتیش
inspecting تفتیش کردن
boarding parties تیم تفتیش
frisks تفتیش وجستجو
search warrant حکم تفتیش منزل
search warrants حکم تفتیش منزل
checkroom اطاق تفتیش اثاث وبارمسافرین
water bailiffs مامور تفتیش کشتیها در بندر
expertism تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inquisitions تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisition تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inspection بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
frisking ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisk ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisks ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisked ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
controls بازرسی
controlling بازرسی
inspection بازرسی
visits بازرسی
checks بازرسی شد
check بازرسی شد
controllership بازرسی
perambulation بازرسی
examined بازرسی
inquiries بازرسی
audited بازرسی
examine بازرسی
examinations بازرسی
examining بازرسی
auditing بازرسی
control بازرسی
audits بازرسی
audit بازرسی
visitations بازرسی
survey بازرسی
surveyed بازرسی
surveys بازرسی
examines بازرسی
inquiry بازرسی
cross examination بازرسی
visitation بازرسی
inspecting بازرسی
inspectorship بازرسی
inspects بازرسی
inspect بازرسی
checked بازرسی شد
examination بازرسی
visit بازرسی
examen بازرسی
inspected بازرسی
visited بازرسی
magnetic inspection بازرسی مغناطیسی
manhole اطاقک بازرسی
aircraft inspection بازرسی هواپیما
examined بازرسی کردن
probes میله بازرسی
examines بازرسی کردن
probed میله بازرسی
control بازرسی کردن
auditing بازرسی رسیدگی
examinations بازرسی معاینه
examination بازرسی معاینه
controlling بازرسی کردن
controls بازرسی کردن
probe میله بازرسی
examining بازرسی کردن
survey report گزارش بازرسی
searchingly بازرسی کردن
searchingly تکاپو بازرسی
search تکاپو بازرسی
to look over بازرسی کردن
checkup بازرسی کلی
inspecting تحقیق بازرسی
check point نقطه بازرسی
inspection بازرسی و بازبینی
certificate of survey گواهی بازرسی
certificate of inspection گواهی بازرسی
manholes اطاقک بازرسی
cargo checking بازرسی بار
search بازرسی کردن
searched تکاپو بازرسی
examine بازرسی کردن
searched بازرسی کردن
detection بازیابی بازرسی
vidimus بازرسی حساب
searches بازرسی کردن
searches تکاپو بازرسی
look over something <idiom> بازرسی کردن
martitime survey بازرسی دریائی
board of inspection and survey سازمان بازرسی
committee of inquiry کمیته بازرسی
unaudited <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> بازرسی نشده
unevaluated <adj.> بازرسی نشده
unexamined <adj.> بازرسی نشده
scrutineer بازرسی فنی
uninspected <adj.> بازرسی نشده
untested <adj.> بازرسی نشده
check بازرسی کردن
investigating committee کمیته بازرسی
survey بازرسی کردن
checks بازرسی کردن
checked بازرسی کردن
inspects تحقیق بازرسی
searcher warrant اجازه بازرسی
identity check بازرسی شناسنامه
identity control بازرسی شناسنامه
inspect تحقیق بازرسی
to browse through بازرسی کردن
to rummage بازرسی کردن
inspected بازرسی کردن
audits بازرسی رسیدگی
audited بازرسی رسیدگی
unverified <adj.> بازرسی نشده
seach بازرسی کردن
surveyed بازرسی کردن
jerque بازرسی کشتی
inspects بازرسی کردن
surveys بازرسی کردن
audit بازرسی رسیدگی
inspecting بازرسی کردن
for [your/our] inspection برای بازرسی
to search after بازرسی کردن
inspected تحقیق بازرسی
inquiry documents اسناد بازرسی
inspectional مربوط به بازرسی
inspection certificate گواهی بازرسی
inspect بازرسی کردن
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
controllable قابل ممیزی یا بازرسی
privateer فرمانده کشتی بازرسی
cleared without examination ترخیص بدون بازرسی
domiciliary visit بازرسی خانه شخص
check sweeping بازرسی مین روبی
control بازرسی نظارت جلوگیری
controlling بازرسی نظارت جلوگیری
scrutineering بازرسی فنی قایق
right of search حق بازرسی کشتی در دریاها
non destructive inspection بازرسی غیر مخرب
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
censorial مبنی بر بازرسی مطبوعات و
cwe ترخیص بدون بازرسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com