English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
rhizopod وابسته به تیره ریشه پایان
Other Matches
rhizopod ریشه پایان
generic وابسته به تیره
myogenic وابسته به ریشه ماهیچه
radicular وابسته به ریشه کوچک
gentianaceous وابسته به تیره کوشادیاجنتیانا
solidungular تک سم وابسته به تیره اسب
musteline وابسته به تیره راسو
spinally وابسته به تیره پشت
rhamnaceous وابسته به تیره عنابها
protesttant وابسته به تیره پروتستان
rosacean وابسته به تیره گل سرخ
spinal وابسته به تیره پشت
rutaceous وابسته به تیره سداب
pina ceous وابسته به تیره کاج
pieridin وابسته به تیره پروانگان
malaceous وابسته به تیره پشت
of the catholic persuasion وابسته به تیره کاتولیک
year-end وابسته به پایان سال
grallatorial وابسته به دراز پایان
teleologic وابسته به پایان شناسی
monophyletic وابسته بیک ریشه واصل
percoid وابسته به تیره ماهی خاردار
nyctaginiaceous وابسته به تیره لاله عباسی
polygonaceous وابسته به تیره گندم سیاه
raptorail وابسته به تیره ربایندگان یا مرغان
sciurine وابسته به تیره سنجابها سنجابی
santalaceous وابسته به تیره یا خانواده صندل
thetical وابسته به یا شامل پایان نامه
thetic وابسته به یا شامل پایان نامه
phocine وابسته به اب بازان یا تیره خوک ابی
neozoic وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
feline وابسته به تیره گربه گربه صفت
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
rhizogenic تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate ریشه گرفتن ریشه دار شدن
rhizogenetic تولید کننده ریشه ریشه اور
to strike root ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
terminates پایان دادن پایان یافتن
terminated پایان دادن پایان یافتن
terminate پایان دادن پایان یافتن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
murine از تیره موش جانوری از تیره موش
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
fringes ریشه
radix ریشه
rhizogenous ریشه زا
rhizogenic ریشه زا
rhizogenetic ریشه زا
harle ریشه
fringe ریشه
rootlet ریشه چه
stumps ریشه
stumping ریشه
radicle ریشه چه
stump ریشه
paronymous هم ریشه
stubs ریشه
stubbing ریشه
stubbed ریشه
stub ریشه
stumped ریشه
scabs ریشه
rootless بی ریشه
radicals ریشه
radical ریشه
frange ریشه
cama ریشه
depth of face ریشه
roots ریشه
tie [knot] ریشه
expansion scab ریشه
fimbriation ریشه
fimbria ریشه
homoousian از یک ریشه
harl ریشه
thrum ریشه
scab ریشه
tassel ریشه
cognate هم ریشه
extraction ریشه
root ریشه
tassels ریشه
fibreless بی ریشه
hazy تیره
subfuscous تیره
murk تیره
haziest تیره
nebulous تیره
fuzzy تیره
hazier تیره
cloudy تیره
turbid تیره
owl light تیره گی
muddying تیره
dashes خط تیره
blacker تیره
blackest تیره
blacks تیره
heaviest تیره
owl light تیره
nebulose تیره
heavies تیره
nubilous تیره
opaque تیره
blacked تیره
black تیره
strained تیره
gens تیره
heavier تیره
dashed خط تیره
dash خط تیره
heavy تیره
enigmatical تیره
duskish تیره
demomination تیره
caliginous تیره
gloomier تیره
gloomiest تیره
obscuring تیره
gloomy تیره
fuscous تیره
faints تیره
obscurest تیره
obscures تیره
obscurer تیره
obscured تیره
indistinct تیره
types تیره
typed تیره
type تیره
dark <adj.> تیره
darker تیره
darkest تیره
faint تیره
fainted تیره
fainter تیره
faintest تیره
obscure تیره
muddiest تیره
families تیره
darkness تیره گی
dulled تیره
duller تیره
dulls تیره
dulling تیره
fuzzier تیره
dull تیره
dullest تیره
family تیره
murky تیره
funereal تیره
ilk تیره
muddy تیره
muddies تیره
muddier تیره
sombrous تیره
overcast تیره
muddied تیره
fuzziest تیره
incessant پی در پی بی پایان
unfinished بی پایان
inconclusive بی پایان
never ending بی پایان
unending بی پایان
never-ending بی پایان
endings پایان
abyss بی پایان
interminate بی پایان
finallist پایان رس
abysses بی پایان
windup پایان
ending پایان
finishes پایان
endless بی پایان
point پایان
ends پایان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com