English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
bacchanalian وابسته به جشن باده گساری و شادمانی
Other Matches
bacchantic وابسته به باده گساری
vinosity باده گساری
bacchanalia جشن باده گساری
ithyphallic وابسته بصورت ذکر که درجشنهای BACCHUSدارگونه باده دست گرفته می بردند
bibulous باده دوست باده نوش
incessant drinking پیوسته گساری
merry-making شادمانی
lustihood شادمانی
fortunately <adv.> با شادمانی
joyousness شادمانی
splurge شادمانی
splurged شادمانی
merriness شادمانی
merrymaking شادمانی
splurges شادمانی
happily <adv.> با شادمانی
joyfully <adv.> با شادمانی
festivities شادمانی
splurging شادمانی
merry making شادمانی
joyfully به شادمانی
festivity شادمانی
festival سور شادمانی
splore شادمانی کردن
jubilation جشن شادمانی
capering شادمانی برای گل
festivals سور شادمانی
to make oneself شادمانی کردن
revelery شادمانی عیاشی
maffick شادمانی کردن
gaiety شادمانی بشاشت
mask شادمانی خوش گذرانی
exquisite pleasure شادمانی یاخوشوقتی زیاد
masks شادمانی خوش گذرانی
exultation وجدوسرور شادمانی ازفتح و ففر
wine باده
wines باده
the juice of the grape باده
guzzler باده خوار
guzzler باده خور
malt worm باده خور
vinous ماننده باده
maenad زن باده گسار
toper باده گسار
bender باده پرستی
benders باده پرستی
oenologist باده شناس
to drink wine باده نوشیدن
oenology باده شناسی
oenomel باده انگبینی
oenomeeter باده سنج
vinous flavour مزه باده
quaffer باده گسار
rummer جام باده
menad زن باده گسار
libertines باده گساروعیاش
libertine باده گساروعیاش
canned مست باده
chalices جام باده
wino باده پرست
wineshop باده فروشی
chalice جام باده
bacchant باده پرست
bacchvs رب النوع باده
Intoxicated with pride . مست باده غرور
sherry cobbler باده سفیداشپانی بالیمووقندوغیره
muscadine باده انگور مشک
bacchus رب النوع شراب و باده
wine bibber باده نوش میگسار
puncheon بشکه یاخمره باده
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
pledged باده نوشی بسلامتی کسی
pledges باده نوشی بسلامتی کسی
pledges بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledging باده نوشی بسلامتی کسی
pledging بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledge بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledge باده نوشی بسلامتی کسی
toasts باده نوشی بسلامتی کسی
pledged بسلامتی کسی باده نوشیدن
magnums بطری که دو باده در ان جای گیرد
greybeard کوزه سنگی برای باده
barkeep باده فروش صاحب میکده
bacchanal الههء باده وباده پرستی
toasting باده نوشی بسلامتی کسی
toasted باده نوشی بسلامتی کسی
barkeeper باده فروش صاحب میکده
sangaree باده قرمز ادویه زده
stum شیره انگور باده تازه
magnum بطری که دو باده در ان جای گیرد
toast باده نوشی بسلامتی کسی
cellaret گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
lachryma christi باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
wine cooper کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
supernaculum باده خوشگوارکه سزاوار تاته نوشیدن است
pom یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
poms یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
glories فخر کردن شادمانی کردن
glory فخر کردن شادمانی کردن
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
wine does not a with me شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
akin وابسته
commissarial وابسته به
cephalic وابسته به سر
elfin وابسته به جن
attributable وابسته به
syncop وابسته به غش
pertaining وابسته
comprador وابسته
adjectives وابسته
attendant وابسته
attendants وابسته
contingent وابسته
belonging وابسته ها
dependent وابسته
of kin وابسته
tuitionary وابسته به
interdependent وابسته
correspondents وابسته
correspondent وابسته
congenerous وابسته
adjective وابسته
diphtheric وابسته به
pertinent وابسته
attache وابسته
aquatic وابسته به اب
hanger on وابسته
related وابسته
affiliate وابسته
affiliated وابسته
affiliates وابسته
affiliating وابسته
pertianing وابسته
thereof وابسته به ان
thereof=of that وابسته به ان
relevant وابسته
federate وابسته
federated وابسته
federates وابسته
federating وابسته
levitical وابسته به
messianic وابسته به
appurtenant وابسته
plantar وابسته به کف پا
carpal وابسته به مچ
cantabrigian وابسته به
wedded وابسته
israelitish وابسته به
pyretic وابسته به تب
dependant وابسته
attached وابسته
monitorial وابسته به
subordinate وابسته
subordinating وابسته
dependants وابسته
pyrexic وابسته به تب
relative وابسته
febile وابسته به تب
germane وابسته
pyrexial وابسته به تب
contingents وابسته
riverrine وابسته به
subordinated وابسته
elysian وابسته به
sexual organs وابسته به
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com