English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
novelistic وابسته به داستان و رمان
Other Matches
romances کتاب رمان داستان عاشقانه
romance کتاب رمان داستان عاشقانه
subplot داستان یا موضوع فرعی وتبعی رمان یانمایشنامه
this story is improbable این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
romance رمان
novel رمان
novels رمان
romances رمان
novelist رمان نویس
novella رمان کوتاه
novelists رمان نویس
romancer رمان نویس
The novel depicts life in prerevolutionary Russia. این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
whodunnits فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunits فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunit فیلم پلیسی رمان پلیسی
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
conte داستان
fables داستان
novella داستان
anecdotage داستان
apologue داستان
fable داستان
story داستان
tales داستان
tale داستان
marchen داستان
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
storytellers داستان سرا
hero پهلوان داستان
flashbacks بازگوی داستان
flashback بازگوی داستان
heroes پهلوان داستان
short stories داستان کوتاه
conte داستان کوتاه
whodunnits داستان پلیسی
fairy tales داستان جن و پری
storybook داستان نامه
narrator گوینده داستان
narrators گوینده داستان
short story داستان کوتاه
an interesting story داستان با مزه
an iliad of woes داستان بدبختبی
novelette داستان کوتاه
whodunit داستان پلیسی
novelettes داستان کوتاه
narration داستان داستانسرایی
episodes داستان فرعی
episode داستان فرعی
whodunits داستان پلیسی
storyteller داستان سرا
fairy tale داستان جن و پری
in a narrative style بسبک داستان
fictionist داستان نویس
novel کتاب داستان
novels کتاب داستان
storybook کتاب داستان
hermitically هلوان داستان
underplot داستان فرعی
novelet داستان کوتاه
narrative داستان داستانسرایی
to invent stories داستان ساختن
to spin yarns داستان ساختن
decameron داستان نامه
narratives داستان داستانسرایی
parables داستان اخلاقی
parable داستان اخلاقی
make-up داستان ساختگی
catastrophe عاقبت داستان
catastrophes عاقبت داستان
epitasis حداعلای داستان
fiction داستان اختراع
fictions داستان اختراع
fictionalize داستان سرایی کردن
fictionalized بصورت داستان دراوردن
sob story <idiom> داستان اشک آور
fictionalize بصورت داستان دراوردن
fictionalising داستان سرایی کردن
story بصورت داستان در اوردن
fictionalises داستان سرایی کردن
fictionalises بصورت داستان دراوردن
fictionalised داستان سرایی کردن
fictionalised بصورت داستان دراوردن
story اشکوب داستان گفتن
ruise شایعات داستان ساختگی
fictionalized داستان سرایی کردن
fictionalizes بصورت داستان دراوردن
cliff hanger مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger مطلب یا داستان جالب
cliff-hangers مطلب یا داستان جالب
fairy tale داستان باور نکردنی
science fiction داستان تخیلی علمی
sob story داستان گریه اور
sob stories داستان گریه اور
serialist داستان نویس سریال
fictionalising بصورت داستان دراوردن
fictionalizing داستان سرایی کردن
fictionalizing بصورت داستان دراوردن
fairy tales داستان باور نکردنی
fictionalizes داستان سرایی کردن
story recall test ازمون یاداوری داستان
invention of a false story جعل داستان دروغی
fictionize داستان سرایی کردن
fictionize بصورت داستان دراوردن
donnee موضوع داستان یا درام
personages شخصیت بازیگران داستان
personage شخصیت بازیگران داستان
anecdotal evidence شواهد داستان گونه
novelize بشکل داستان در اوردن
catastrophical مربوط به عاقبت داستان
That's not so! داستان اینطوری نیست!
The scene of the nover is laid in scotland. صحنه داستان دراسکاتلند است
lay تخم گذاردن داستان منظوم
heroine زنی که قهرمان داستان باشد
cartoon تصویر مضحک داستان مصور
cartoons تصویر مضحک داستان مصور
heroically زنی که قهرمان داستان باشد
heroines زنی که قهرمان داستان باشد
tract داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
tracts داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
lays تخم گذاردن داستان منظوم
yarn الیاف داستان افسانه امیز
characters شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
character شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
What's behind all this? معنی این داستان چه است؟
yarns الیاف داستان افسانه امیز
make up ساختمان یاحالت داستان ساختگی
make a picture story test آزمون داستان سازی مصور
to be back to square one <idiom> دوباره به اول داستان رسیدن
pastorale شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
iliad داستان حماسی منسوب به هومر
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
this play does not stage well این داستان خوب در نمایش در نمیاید
cycled سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cock-and-bull stories داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock and bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
cycle سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
folktale افسانههای قومی واجدادی داستان ملی
cycles سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
That's another story. این داستان [قضیه] دیگری است.
That story is as old as the hills. داستان خیلی طول و دراز است.
The moral of the story is that … نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
The whole story was faked up . تمام داستان قلابی وساختگه بود
Her sad story moved us to tears. داستان غم انگیزش همه ما را بگریه انداخت
skald شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
The moral point of this story is that… مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
pick wickian شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
rhapsody اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
rhapsodies اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
sikt قطعه خوش مزه داستان مضحک کاباره هاونمایشهای واریته
roman a clef داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
agamemnon اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
Let me back up and explain how ... به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
associates وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
the story is probale این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
name part بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
romanticises بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
narrate داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrating داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
Once upon a time . یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
romanticising بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticize بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com