English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
interferential وابسته به دخالت
Other Matches
interference دخالت
mediacy دخالت
intervention دخالت
interventions دخالت
to have a finger in the pie دخالت کردن
to chop in دخالت درگفتگوکردن
participates دخالت کردن
participated دخالت کردن
to strike in دخالت کردن
take part دخالت کردن
admix دخالت کردن
intervene دخالت کردن
intervened دخالت کردن
intervenes دخالت کردن
meddle دخالت بیجاکردن
meddled دخالت بیجاکردن
meddles دخالت بیجاکردن
handing دخالت کمک
meddlesomeness دخالت بیجا
meddling دخالت بیجا
interfere دخالت کردن
interfered دخالت کردن
participate دخالت کردن
hand دخالت کمک
interferes دخالت کردن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
to step in دخالت کردن توامدن
interposition دخالت میانه گیری
exchange intervention دخالت در بازار ارز
take part دخالت یا شرکت کردن
wink at <idiom> اجازه دخالت ندادن
come between <idiom> درروابط دونفر دخالت کردن
intromit دخالت کردن مزاحم شدن
to have a finger in every pie درهمه کاری دخالت کردن
hen hussy مردیکه زیادبکارهای زنانه وخانگی دخالت میکند
but for income قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
automation استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
She's got a finger in every pie. او [زن] توی همه چیز دخالت می کند. [رفتار ناپسند]
telesthesia احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
supervening impossibility of performance غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustrations غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
summary conviction حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
frustration غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
pluralism عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
concertina fold قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
speech scrambling نفوذ در شبکه مکالماتی دخالت در شبکه صوتی و به هم زدن ان
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
accordion fold یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
folds یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
fold یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
folded یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
frustrated contract قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
blacks وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
blackest وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
blacker وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
blacked وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
He has no business to interfere. بیخود می کند دخالت می کند
mechanicalism عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
totalitarianism سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
walras law براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
adjective وابسته
attache وابسته
sexual organs وابسته به
commissarial وابسته به
comprador وابسته
attendant وابسته
thereof وابسته به ان
attached وابسته
plantar وابسته به کف پا
congenerous وابسته
monitorial وابسته به
attributable وابسته به
attendants وابسته
aquatic وابسته به اب
interdependent وابسته
federates وابسته
dependent وابسته
wedded وابسته
pyretic وابسته به تب
pyrexial وابسته به تب
pyrexic وابسته به تب
federated وابسته
federate وابسته
appurtenant وابسته
affiliating وابسته
affiliates وابسته
federating وابسته
pertaining وابسته
pertinent وابسته
related وابسته
cephalic وابسته به سر
riverrine وابسته به
pertianing وابسته
affiliate وابسته
adjectives وابسته
akin وابسته
carpal وابسته به مچ
cantabrigian وابسته به
of kin وابسته
tuitionary وابسته به
germane وابسته
belonging وابسته ها
elfin وابسته به جن
affiliated وابسته
israelitish وابسته به
relevant وابسته
subordinated وابسته
dependants وابسته
subordinate وابسته
levitical وابسته به
febile وابسته به تب
contingent وابسته
contingents وابسته
syncop وابسته به غش
relative وابسته
messianic وابسته به
dependant وابسته
thereof=of that وابسته به ان
subordinating وابسته
correspondent وابسته
elysian وابسته به
correspondents وابسته
hanger on وابسته
subordinates وابسته
diphtheric وابسته به
gregorian وابسته به گریگوری
adipic وابسته به چربی
pediculate وابسته به خفاش
infusorial وابسته به نمرویان
acoustical وابسته به شنوایی
degenerative وابسته به انحطاط
pancreatic وابسته به لوزالمعده
perigeal وابسته به حضیضی
paralytics وابسته به فلج
periclean وابسته به پریکلس
generic وابسته به تیره
haemic وابسته بخون
indic وابسته به هند
indonesian وابسته به اندونزی
inferential وابسته به استنتاج
gular وابسته به مری
inflexional وابسته به صرف
landed وابسته بزمین
penological وابسته به کیفرشناسی
emotive وابسته به احساسات
gutturo nasal وابسته بگلووبینی
perigean وابسته به حضیضی
aerological وابسته بهواشناسی
aortic وابسته بشاهرگ
wheaten وابسته به گندم
palating وابسته بسق
palatal وابسته سق دهانی
glandulous وابسته به غدد
glandulose وابسته به غدد
palatal وابسته به کام
ovular وابسته به تخمک
gerontic وابسته به پیری
internuptial وابسته به عروسی
interoceptive وابسته به احشاء
interrogatory وابسته به سئوال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com