Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
lapidarian
وابسته به سنگهای قیمتی
lapidary
وابسته به سنگهای قیمتی
Other Matches
rondel
سنگهای قیمتی مدورزینتی
facet
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facets
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
rondelle
جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
pneumatolysis
تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
precious stones
سنگهای گرانبها
metamorphic rocks
سنگهای دگرگونه
intrusive rocks
سنگهای نفوذی
metamorphic rocks
سنگهای دگرگون
effusive rocks
سنگهای خروجی
extrusive rocks
سنگهای خروجی
uncomsolidated rocks
سنگهای ناهمجوش
meteorite
سنگهای اسمانی
moraine
سنگهای یخچالی
precipitated rocks
سنگهای رسوبی
precipitated rocks
سنگهای ته نشست
hypabyssal rocks
سنگهای برمغاکی
neutral rocks
سنگهای خنثی
pervious rocks
سنگهای نفوذپذیر
impermeable rocks
سنگهای نفوذناپذیر
volcanic
سنگهای اتشفشانی
sedimentary rocks
سنگهای ته نشستی
meteorites
سنگهای اسمانی
cut stone masonry
ساختمان با سنگهای تراشیده
interusive rocks
سنگهای بیرون زده
zone of rock flowage
منطقه سنگهای روان
high value
قیمتی
worthlessness
بی قیمتی
precious
: قیمتی
high dollar value
قیمتی
igneous magma
سنگهای اذرین را بوجوداورده اند
to set no great store by
قیمتی ندانستن
Without ( beyond , above ) price .
بی نهایت قیمتی
At all costs . At any price .
به هر قیمتی که شده
price support
حمایت قیمتی
for all the world
<idiom>
بهر قیمتی
price system
نظام قیمتی
stone
سنگ قیمتی
worthful
گرانبها قیمتی
stones
سنگ قیمتی
precious stone
سنگ قیمتی
stoning
سنگ قیمتی
high grade steel
فولاد قیمتی
dual price system
نظام دو قیمتی
noble metal
فلز قیمتی
agate
سنگ قیمتی
agates
سنگ قیمتی
precious metal
فلز قیمتی
valuable
گرانبها قیمتی
ingot
فلز قیمتی
meteoritics
مبحث سنگهای سماوی شهاب شناسی
crystallite
مواد بلورین سنگهای محترقه واتشفشانی
tessellate
بصورت سنگهای چهارگوش کوچک دراوردن
knockstone
کندهای که روی ان سنگهای معدنی راخردمیکنند
priceable things
اموال یا اشیا قیمتی
average revenue
قیمتی که خریدارمی پردازد
carpet value
ارزش قیمتی فرش
asteria
نوعی سنگ قیمتی
nonprice competition
رقابت غیر قیمتی
price elasticity of demand
کشش قیمتی تقاضا
price elasticity of supply
کشش قیمتی عرضه
cromlech
ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
glyptics
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
gabbro
نوعی صخره از دسته سنگهای محترقه و اتشفشانی
copper smelting
استخراج مس از سنگهای معدن توسط حرارت ذوب وگداز مس
zone of rock fracture
ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
cupellation
گرفتن فلزات قیمتی از سرب
cameo
برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
cameos
برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
He is a priceless nice fellow .
آدم نازنین و قیمتی یی است
coated chippings
خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
blasting machine
دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
gopher
موش کیسه دار کارگر حفار واستخراج کننده سنگهای معدنی
I must get hold of her at all costs.
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
factory
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factories
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
Every man has his price .
هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
demand price
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
dumping
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
break up value
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
value added
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
dumping
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
pearl
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
affiliate
وابسته
federates
وابسته
germane
وابسته
attache
وابسته
affiliated
وابسته
febile
وابسته به تب
adjectives
وابسته
akin
وابسته
adjective
وابسته
pertinent
وابسته
hanger on
وابسته
affiliates
وابسته
attendants
وابسته
aquatic
وابسته به اب
syncop
وابسته به غش
plantar
وابسته به کف پا
federating
وابسته
belonging
وابسته ها
federated
وابسته
federate
وابسته
attendant
وابسته
attributable
وابسته به
affiliating
وابسته
monitorial
وابسته به
tuitionary
وابسته به
interdependent
وابسته
related
وابسته
thereof
وابسته به ان
israelitish
وابسته به
thereof=of that
وابسته به ان
dependent
وابسته
appurtenant
وابسته
subordinates
وابسته
elfin
وابسته به جن
pyrexic
وابسته به تب
elysian
وابسته به
cantabrigian
وابسته به
congenerous
وابسته
cephalic
وابسته به سر
pyrexial
وابسته به تب
pyretic
وابسته به تب
correspondent
وابسته
subordinate
وابسته
subordinating
وابسته
attached
وابسته
commissarial
وابسته به
comprador
وابسته
levitical
وابسته به
subordinated
وابسته
carpal
وابسته به مچ
pertaining
وابسته
pertianing
وابسته
correspondents
وابسته
riverrine
وابسته به
relevant
وابسته
relative
وابسته
contingents
وابسته
contingent
وابسته
of kin
وابسته
dependant
وابسته
wedded
وابسته
messianic
وابسته به
dependants
وابسته
diphtheric
وابسته به
sexual organs
وابسته به
rhinal
وابسته به بینی
marines
وابسته به دریانوردی
vital
وابسته بزندگی
marine
وابسته به دریانوردی
naval
وابسته به کشتی
masticatory
وابسته به جویدن
scansorial
وابسته بصعود
investigatory
وابسته به رسیدگی
vital
وابسته به زندگی
metopic
وابسته به پیشانی
scribal
وابسته به کتابت
menstrual
وابسته به قاعده گی
connubial
وابسته به زناشویی
mantic
وابسته به پیشگویی
solar
وابسته بخورشید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com