English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
lexical وابسته به فرهنگ نویسی
Search result with all words
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
Other Matches
lexicography فرهنگ نویسی
lexicography فرهنگ نویسی واژه نگاری
lexical وابسته به فرهنگ لغات
intercultural وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
stenogrsphic وابسته به تند نویسی
tachygraphic وابسته به تند نویسی
aphoristic وابسته به موجز نویسی یا پندنویسی
prescriptive وابسته به نسخه نویسی تجویزی
chirographic وابسته به دست نویسی دستخطی
onomasticon فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
pascal زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
forth نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
modular programming برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
lowbrow بی فرهنگ
dictionaries فرهنگ
dictionary فرهنگ
lexicons فرهنگ
lexicon فرهنگ
culturing فرهنگ
cultures فرهنگ
culture فرهنگ
kultur فرهنگ
vocabulary فرهنگ لغات
data dictionary فرهنگ داده ها
deculturation فرهنگ باختگی
folklore فرهنگ قومی
gazetteer فرهنگ جغرافیایی
vocabularies فرهنگ لغات
etymologicon فرهنگ مشتقات
subculture خرده فرهنگ
abclution فرهنگ ناپذیری
thesaurus فرهنگ جامع
dictionary فرهنگ لغات
walking dictionary فرهنگ متحرک
national culture فرهنگ ملی
acculturation فرهنگ پذیری
acculturate فرهنگ پذیرفتن
dictionary فرهنگ لغات
wordbook فرهنگ لغات
graecism فرهنگ یونانی
dictionaries فرهنگ لغات
glossary فرهنگ لغات
lexicon [dictionary] فرهنگ لغات
subcultures فرهنگ فرعی
gradus فرهنگ عروضی
thesauruses فرهنگ جامع
deculturation فرهنگ زدایی
encyclopaedia فرهنگ جامع
subculture فرهنگ فرعی
enculturation فرهنگ اموزی
subcultures خرده فرهنگ
word book فرهنگ لغات
class culture فرهنگ طبقهای
an a to a dictionary ضمیمه فرهنگ
ministry of education وزارت فرهنگ
rhyming dictionary فرهنگ قوافی
armenian فرهنگ ارمنی
educative فرهنگ بخش
ministry education وزارت فرهنگ
Arabic فرهنگ عربی
iranism فرهنگ ایرانی
urbiculture شهر فرهنگ
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
culture free tests ازمونهای فرهنگ- نابسته
chung shin sooyak فرهنگ اخلاقی تکواندو
glossary فرهنگ لغات دشوار
dictionary program برنامه فرهنگ لغات
culture bound tests ازمونهای فرهنگ- بسته
hellenist متخصص فرهنگ یونان
culture fair tests ازمونهای فرهنگ- نابسته
an a to a dictionary ذیل یاملحقات فرهنگ
glossaries فرهنگ لغات دشوار
eeglish persian dictionary فرهنگ انگلیسی به فارسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
glossary فرهنگ لغات فنی سفرنگ
germanist دانشمند فرهنگ و زبان المانی
glossaries فرهنگ لغات فنی سفرنگ
it is ministerial to culture وسیله ترقی فرهنگ است
slavist محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
americanist متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
vocabular مربوط به فرهنگ لغات زبان
slavicist محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
Brahmins آدم با فرهنگ از طبقات بالا
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
Brahmin آدم با فرهنگ از طبقات بالا
philistia ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistine ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean . فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
culturist فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistines ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
Don't touch me!; Don't you touch me! به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Indian style [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me! وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
humanism مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
This dictionary is published(printed) in three volumes. این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
synonymize الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
lore فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
gradus فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
homestay خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
sinologist چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologue چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
Japonaiserie [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
chirography خط نویسی
duplication دونسخه نویسی
prosaism نثر نویسی
annotation حاشیه نویسی
prosaism مبتذل نویسی
prolixity دراز نویسی
tachygraphy تند نویسی
synonymy مترادف نویسی
allegorization تمثیل نویسی
brachygraphy تند نویسی
enlistment نام نویسی
report writer گزارش نویسی
annotations حاشیه نویسی
annotations فهر نویسی
rewrote دوباره نویسی
rewritten دوباره نویسی
rewriting دوباره نویسی
automatic writing ناهشیار نویسی
annotation فهر نویسی
rewrites دوباره نویسی
rewrite دوباره نویسی
enlistments نام نویسی
brachygraphy مختصر نویسی
shorthand تند نویسی
entered نام نویسی
enter نام نویسی
acceeptance قبولی نویسی
endorsements فهر نویسی
endorsements پشت نویسی
calligraphy خوش نویسی
callings خوش نویسی
lexicography لغت نویسی
enters نام نویسی
endorsement پشت نویسی
shorthand مختصر نویسی
prescriptions نسخه نویسی
countersign فهر نویسی
countersigned فهر نویسی
countersigning فهر نویسی
countersigns فهر نویسی
typing ماشین نویسی
coding برنامه نویسی
subscription پذیره نویسی
subscriptions پذیره نویسی
endorsement فهر نویسی
stenography تند نویسی
enrollment اسم نویسی
laconicism کوته نویسی
precipitousness work خلاصه نویسی
programming برنامه نویسی
commentation تقریظ نویسی
note paper کاغذ نویسی
laconism کوته نویسی
listings اسم نویسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com