Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
diplomatic
وابسته به ماموران سیاسی خارجه
Other Matches
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
geopolitical
وابسته به جغرافیای سیاسی
Machiavellian
وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
satellites
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellite
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
tammany
انجمن تامانی نیویورک وابسته بانجمن طرفدار کسب نفوذ سیاسی وبلدی بوسیله رشاء
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics
علم سیاسی امور سیاسی
political circles
محافل سیاسی دوایر سیاسی
foreign
خارجه
overseas
خارجه
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
chancellery
وزرات خارجه
peregrin or rine
از خارجه امده
foreign nationals
اتباع خارجه
the foreign office
وزارت خارجه
department of state
وزارت خارجه
residing abroad
مقیم خارجه
Secretaries of State
وزیر خارجه
Secretary of State
وزیر خارجه
at home and abroad
در داخله و خارجه
secretary of state for foreign affairs
وزیر امور خارجه
ministry of foreign affairs
وزارت امور خارجه
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.
وزارت امور خارجه
State Department
وزارت امور خارجه
minister of foreign affairs
وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs
وزیر امور خارجه
foreign minister
وزیر امور خارجه
Foreign Office
وزارت امور خارجه
politic
سیاسی نماینده سیاسی
department of state
وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
colombo plan
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
political
سیاسی
diplomatic
سیاسی
socio political
سیاسی
politico
سیاسی
politicos
سیاسی
political offence
جرم سیاسی
political mission
ماموریت سیاسی
sociopolitical
اجتماعی- سیاسی
public life
زندگی سیاسی
politicking
فعالیت سیاسی
anarchy
بی ترتیبی سیاسی
political mission
هیئت سیاسی
political science
علوم سیاسی
arithmetic , political
اقتصاد سیاسی
state criminals
مقصرین سیاسی
political propaganda
تبلیغات سیاسی
state prisoners
زندانیان سیاسی
state prisoners
محبوسین سیاسی
ecclesia
مجلس سیاسی
asylums
حق پناهندگی سیاسی
asylum
حق پناهندگی سیاسی
state criminals
مجرمین سیاسی
diplomatic corps
هیات سیاسی
political debate
بحث سیاسی
political debate
منازعه سیاسی
refugee
پناهنده سیاسی
refugees
پناهنده سیاسی
current affairs
رویدادهایاجتماعی و سیاسی
hatchet man
<idiom>
کارهای سیاسی
Political opponents .
مخالفین سیاسی
courier
پیک سیاسی
envoys
فرستاده سیاسی
couriers
پیک سیاسی
diplomatic representation
نمایندگی سیاسی
political matters
مسائل سیاسی
terror
ادمکشی سیاسی
political isolation
انزوای سیاسی
political offences
جرائم سیاسی
terrors
ادمکشی سیاسی
envoy
فرستاده سیاسی
prisoners of state
محبوسین سیاسی
diplomatic relations
روابط سیاسی
political economy
اقتصاد سیاسی
diplomatic channels
طرق سیاسی
political forces
نیروهای سیاسی
politico social
سیاسی و اجتماعی
diplomatic privileges
امتیازات سیاسی
talk politics
گفتگوی سیاسی
diplomatic mission
هیئت سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
escapism
انزوای سیاسی
diplomatic immunity
مصونیت سیاسی
diplomatic passport
تذکره سیاسی
politico social
سیاسی اجتماعی
diplomatic passport
پاسپورت سیاسی
envoyship
نمایندگان سیاسی
demarche
اقدام سیاسی
political rights
حقوق سیاسی
prisoners of state
زندانیان سیاسی
political economy
اتصاد سیاسی
terrorist
ادمکش سیاسی
terrorists
ادمکش سیاسی
politics
اصول سیاسی
politically
از لحاظ سیاسی
political psychology
روانشناسی سیاسی
politicians
مرد سیاسی
politic
زندانی سیاسی
diplomatic agent
مامور سیاسی
politician
مرد سیاسی
politick
جنبه سیاسی دادن به
diplomatic corps
هیات نمایندگان سیاسی
diplomatic bady
هیات سیاسی نمایندگان
Religious (political) fanaticism
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
diplomatic body
هیات نمایندگان سیاسی
corps diplomatique
هئیت نمایندگان سیاسی
to talk politics
گفتگوی سیاسی کردن
politico military
امور سیاسی نظامی
political scientist
ویژه گر علوم سیاسی
political scientists
ویژه گر علوم سیاسی
non political offence
جرم غیر سیاسی
old guard
محافظه کار سیاسی
breach of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
neutralism
حفظ بی طرفی سیاسی
hanse
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
political instability
تزلزل یا نا استواری سیاسی
stateman
مرد سیاسی زمامدار
interruption of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
diplomats
رجل سیاسی دیپلمات
diplomat
رجل سیاسی دیپلمات
neutral state
حالت بی طرفی سیاسی
politico military
عملیات سیاسی نظامی
severance of diaplomatic relations
قطع روابط سیاسی
isopolity
برابری در حقوق سیاسی
roorbach
اتهامات کذب سیاسی
state-
سیاسی رسمی وضع
stated
سیاسی رسمی وضع
junto
دسته بندی سیاسی
states
سیاسی رسمی وضع
stating
سیاسی رسمی وضع
state
سیاسی رسمی وضع
rupture of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
roorback
اتهامات کذب سیاسی
a newspaper's political affiliation
وابستگی سیاسی روزنامه ها
statesman
رجل سیاسی زمامدار
politically involved
از لحاظ سیاسی پرتحرک
statesmen
رجل سیاسی زمامدار
politically active
از لحاظ سیاسی پرتحرک
isonomy
تساوی سیاسی و حقوقی
ward heeler
کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
residentship
اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
residentship
نمایندگی سیاسی در کشورتحت الحمایه
woman's rights
حقوق اجتماعی و سیاسی نسوان
stalinism
روش سیاسی ژوزف استالین
he is an influence in politics
فلانی نفوذ سیاسی دارد
state of the realm
طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
person seeking
[political]
asylum
درخواست کننده پناهندگی
[سیاسی]
politics
علم سیاست امور سیاسی
stability
امنیت داخلی ثبات سیاسی
dopester
پیش بینی حوادث سیاسی
run scared
<idiom>
تلاش برای رقابت سیاسی
henchmen
هواه خواه سیاسی نوکر
henchman
هواه خواه سیاسی نوکر
ecclesiast
عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
To seek political asylum.
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
vigilante
پارتیزان یا متعصب سیاسی یامذهبی
asylum seeker
درخواست کننده پناهندگی
[سیاسی]
major party
حزب سیاسی پیرو درانتخابات
vigilantes
پارتیزان یا متعصب سیاسی یامذهبی
To ask for political asylum.
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
ostracized
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
concentration camp
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
person entitled to asylum
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
resident
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
nonalignment
روش سیاسی غیر متعهد بودن
asylee
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
banana republic
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
banana republics
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com