Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
preatorian
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
Other Matches
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
praetorian guard
گارد ویژه
proprietary
متعلق به ملاک وابسته به مالک
army national guard
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
he rose from the ranks
از پایه سربازی باینجارسید از رتبه سربازی ترقی کرد
idiosyncratic
وابسته به حالت ویژه
cliquish
وابسته بیک دسته ویژه
geogonostical
وابسته به خارههای ویژه زمین
idiosyncratic
وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
hydrometric
وابسته به سنجش وزن ویژه ابگونه ها
geogonostic
وابسته به شناسایی خارههای ویژه زمین
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
horse guards
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
ritualist
ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
military
سربازی
soldier ship
سربازی
soldiership
سربازی
soldiery
سربازی
trade of war
سربازی
soldierliness
سربازی
soldieing
سربازی
soldiering
سربازی
soliership
سربازی
veteran service
خدمت سربازی
to bear arms
سربازی کردن
to join the army
به سربازی رفتن
to go to the wars
سربازی کردن
the soldier's occupation
شغل سربازی
males of military age
مردان در سن سربازی
ammunition stocking
جوراب سربازی
ammunition shoes
کفش سربازی
rations
جیره سربازی
soldiering
زندگی سربازی
rationed
جیره سربازی
ration
جیره سربازی
lifeguards
گارد
lifeguard
گارد
guard
گارد
life guard
گارد
backcourtman
گارد
gamae
گارد
mounting
گارد
guarding
گارد
guards
گارد
kamae
گارد
thereof
متعلق به ان
anaclitic
متعلق به
thereof=of that
متعلق به ان
dependent
متعلق
appurtenant
متعلق
soldier
سپاهی سربازی کردن
soldiers
سپاهی سربازی کردن
call-up order
دستور به خدمت
[سربازی]
to serve in the ranks
خدمت سربازی کردن
draft order
[American English]
دستور به خدمت
[سربازی]
enlist
برای سربازی گرفتن
conscientious objection
خودداری از خدمت سربازی
enlisting
برای سربازی گرفتن
enlists
برای سربازی گرفتن
ranker
افسر سربازی کرده
coast guard
گارد کرانه
guard
محافظ گارد
on guard
گارد گرفتن
en garde
گارد گرفتن
armed guard
گارد مسلح
on guard
بحالت گارد
escort of the color
گارد پرچم
escort guard
گارد محافظ
escort of the standard
گارد پرچم
guards
محافظ گارد
point guard
موقعیت گارد
waki kamae
گارد مبارز
guarding
محافظ گارد
open guard
گارد باز
national guard
گارد ملی
fencing position
گارد شمشیرباز
itc avant garde
اوانت گارد ای تی سی
seaman guard
گارد دریایی
coastguards
گارد ساحلی
color guard
گارد پرچم
coastguard
گارد ساحلی
guard of honor
گارد احترام
flag guard
گارد پرچم
alary
متعلق به بال
arcadian
متعلق به ارکاد
my
متعلق بمن
subscriber's line
خط متعلق به مشترک
heraldic
متعلق به منادی
therof
متعلق بان
conventual
متعلق بخانقاه
adamic
متعلق به ادم
bridal
متعلق بعروس
chromic
متعلق به کرومیوم
hempen
متعلق به شاهدانه
hereof
متعلق باین
attached
مربوط متعلق
our
متعلق بما
hypnic
متعلق بخواب
levying
نام نویسی ازداوطلبان سربازی
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
levies
نام نویسی ازداوطلبان سربازی
to be reduced to the ranks
بپایه سربازی تنزل یافتن
he was meant for a soldier
او برای سربازی در نظرگرفته بودند
to p a soldier to duty
سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
levied
نام نویسی ازداوطلبان سربازی
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
general discharge
ترخیص عمومی از خدمت سربازی
levy
نام نویسی ازداوطلبان سربازی
certificate of service
برگ پایان خدمت سربازی
officer of the guard
افسر گارد احترام
pipe the side
تجمع گارد احترام
coast guard officer
افسر گارد کرانه
escort of the color
گارد محافظ پرچم
lifeguards
گارد نجات دریایی
escort of the standard
گارد محافظ پرچم
lifeguard
گارد نجات دریایی
archiepiscopal
متعلق به اسقف بزرگ
oversea
متعلق بماوراء دریاها
acromial
متعلق بنوک شانه
eolithic
متعلق به اغاز عصرسنگ
ci devant
متعلق بدوره سابق
waterside
متعلق به کناردریا ساحل
subscriber's loop
حلقه متعلق به مشترک
then
متعلق بان زمان
government owned industries
صنایع متعلق بدولت
It belongs to him personally.
متعلق بشخص اوست
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
ranker
افسر سربازی کرده نظامی حرفهای
to sign on
برای سربازی اسم نویسی کردن
militarists
صاحب روح سربازی یانظامی گری
militarist
صاحب روح سربازی یانظامی گری
storm trooper
گارد حمله المان نازی
pipe the side
فرمان تجمع گارد احترام
side boy
گارد احترام میز پاس
accipitrine
متعلق به مرغان شکاری بازمانند
non human
غیر متعلق به نژاد انسان
epigraphic
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
non-human
غیر متعلق به نژاد انسان
stablemate
اسب مسابقه متعلق به یک گروه
alar
متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
hostile
متعلق به دشمن خصومت امیز
epigraphical
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
enlisted
داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
enlisted
داوطلب خدمت سربازی نام نویسی کرده
swings
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
domain
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
zoon
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
domains
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
quicquid plantatur solo , solo cedit
منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
this house belong tome
این خانه متعلق بمن است
piscary
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
portfolio entry
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
ensign
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ensigns
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
yeoman of the guard
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
rear takedown with outside leg tackle
گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
common
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
library
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
libraries
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
commoners
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commonest
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
associated company
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
extra atmospheric
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
transmarine
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
privates
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
chain stores
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
encipher
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
foil
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiled
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foils
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
kame
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com