English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
funerary وابسته به مراسم تشییع جنازه
Other Matches
exequy مراسم تشییع جنازه مشایعت کنندگان جنازه مجلس ترحیم
funerals مراسم تشییع جنازه
funeral مراسم تشییع جنازه
feral وابسته به تشییع جنازه
funerals وابسته به ایین تشییع جنازه
funeral وابسته به ایین تشییع جنازه
exequies تشییع جنازه
to attend a funeral تشییع جنازه کردن
funreal rites ایین تشییع جنازه
obsequial وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
sacramental وابسته به مراسم مذهبی
remains جنازه
casket وسیله حمل جنازه
caskets وسیله حمل جنازه
pall bearer کسیکه در همراهی با جنازه
obsequies ایین تشیع جنازه
bannerol پرچم روی جنازه
funeral march راه پیمایی درمراسم جنازه
suttee زن هندو که خود راروی جنازه شوهرش میسوزاند
ceremony مراسم
ceremonies مراسم
rituals مراسم
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
exequies مراسم تدفین
pageants مراسم مجلل
pageant مراسم مجلل
funerals مراسم دفن
funeral مراسم دفن
goblet جام [در مراسم]
burial service مراسم دفن
ceremonies مراسم نظامی
chalice جام [در مراسم]
ceremony مراسم نظامی
morning parade مراسم صبحگاه
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
calebrate بجا اوردن مراسم
general muster مراسم اجتماعی عمومی
masses مراسم عشاء ربانی
karma سرنوشت مراسم دینی
Commemoration services were held . مراسم یاد بودانجام شد
massing مراسم عشاء ربانی
rite مراسم تشریفات مذهبی
mass مراسم عشاء ربانی
side honors مراسم ادای احترام در میزپاس
christening مراسم تعمید ونامگذاری بچه
To perform the marriage ceremony. مراسم عقد راجاری کردن
swear in با مراسم تحلیف وارد کردن
solemnity ایین تشریفات مراسم سنگین
betroth مراسم نامزدی بعمل اوردن
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
events to mark the Day of German Unity مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
last rites مراسم دفن و کفن و دعای ختم
check-ins نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
Langhing is improper at a funeral. خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
communicant اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
communicants اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
burial زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
accolade سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
blessed sacrament مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
accolades سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
last rites مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
burials زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
bar mitzvah پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvahs پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
altar-rail [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associated وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
retreating مراسم شامگاه شیپور شامگاه
evening parade رژه شامگاه مراسم شامگاه
retreated مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreat مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreats مراسم شامگاه شیپور شامگاه
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
divorsement طلاق یا مراسم طلاق
landscape carpet فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
febile وابسته به تب
federating وابسته
thereof=of that وابسته به ان
federates وابسته
pertaining وابسته
carpal وابسته به مچ
federated وابسته
riverrine وابسته به
federate وابسته
aquatic وابسته به اب
elfin وابسته به جن
pyretic وابسته به تب
attendant وابسته
attendants وابسته
pyrexial وابسته به تب
attributable وابسته به
cantabrigian وابسته به
contingents وابسته
contingent وابسته
correspondents وابسته
wedded وابسته
correspondent وابسته
adjectives وابسته
belonging وابسته ها
akin وابسته
israelitish وابسته به
affiliated وابسته
cephalic وابسته به سر
germane وابسته
of kin وابسته
attache وابسته
adjective وابسته
relevant وابسته
plantar وابسته به کف پا
interdependent وابسته
congenerous وابسته
sexual organs وابسته به
comprador وابسته
appurtenant وابسته
commissarial وابسته به
messianic وابسته به
monitorial وابسته به
subordinates وابسته
affiliates وابسته
dependant وابسته
dependants وابسته
subordinating وابسته
affiliating وابسته
relative وابسته
diphtheric وابسته به
pertianing وابسته
pertinent وابسته
attached وابسته
hanger on وابسته
dependent وابسته
thereof وابسته به ان
syncop وابسته به غش
tuitionary وابسته به
pyrexic وابسته به تب
affiliate وابسته
related وابسته
levitical وابسته به
subordinated وابسته
subordinate وابسته
elysian وابسته به
municipal وابسته بشهرداری
psychologic وابسته به روانشناسی
archimedean وابسته به ارشمیدس
undersurface وابسته بزیرسطح
ranine وابسته به وزغ
attache وابسته نظامی
webby وابسته به تار
metopic وابسته به پیشانی
wheaten وابسته به گندم
auricular وابسته بشنوایی
migratory وابسته به مهاجرت
oratorical وابسته به سخنرانی
bacterial وابسته به باکتری
logarithmic وابسته به لگاریتم
bacchanal وابسته به باکوس
social وابسته بجامعه
pubertal وابسته به بلوغ
avian وابسته به مرغان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com