Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
ionian
وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
Other Matches
phygian
فریژی وابسته به یکی ازکشورهای باستانی اسیای صغیر
asia minor
اسیای صغیر
galatian
اهل غلاط در اسیای صغیر
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
north-westerly
وابسته بشمال باختر
north westerly
وابسته بشمال باختر
westerns
غربی وابسته به مغرب یا باختر
western
غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerners
غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerner
غربی وابسته به مغرب یا باختر
limicoline
وابسته به مرغان کرانه زی
hellenistic
وابسته به کلیمیهای یونانی حرف زن
sapphic
وابسته بشاعره یونانی "سافو"
Deinocrates
[معماری وابسته به کلیمی های یونانی]
the british common wealth of nation
انگلستان و ایرلند و ممالک وابسته ازاد و ممالک تحت الحمایه و مستعمره ان راگویند
grecism
طرز یونانی فرهنگ یونانی
hellenism
یونانی مابی اداب یونانی
pug mill
اسیای گل مخلوط کن
pulverizing mill
اسیای گردساز
amazon
زنانی که در اسیای صغیرزندگی میکردند و با یونانیان می جنگیدند
hellenize
یونانی کردن یونانی ماب کردن
colonies
مستعمره
colonialist
مستعمره چی
colony
مستعمره
settlements
مشکن مستعمره
habitations
سکنی مستعمره
settlement
مشکن مستعمره
colonization
مستعمره کردن
habitation
سکنی مستعمره
semicolonial
نیمه مستعمره
colonist
مستعمره نشین
colonists
مستعمره نشین
decolonization
مستعمره زدایی
colonises
تشکیل مستعمره دادن
colonising
تشکیل مستعمره دادن
colonize
تشکیل مستعمره دادن
colonised
تشکیل مستعمره دادن
colonized
تشکیل مستعمره دادن
colonizing
تشکیل مستعمره دادن
colonizes
تشکیل مستعمره دادن
minor
صغیر
minor
صغیر کم
lesser
صغیر
infants
صغیر
little
صغیر
underage
صغیر
Jun
صغیر
under age
صغیر
infant
صغیر
west
<adj.>
باختر
bactria
باختر
west
باختر
occident
باختر
sedum
ابرون صغیر
cranberries
اس بری صغیر
cranberry
اس بری صغیر
venial
گناه صغیر
lowlier
صغیر افتاده
lunette
ستاره صغیر
sheep sorrel
ترشک صغیر
the little entente
ائتلاف صغیر
nonage
صغیر خردی
discerning minor
صغیر ممیز
epencephalon
دماغ صغیر
grandbaby
نوه صغیر
microcosm
عالم صغیر
lowliest
صغیر افتاده
lowly
صغیر افتاده
microcosms
عالم صغیر
south west
در جنوب باختر
north-westerly
در شمال باختر
on the west of iran
در باختر ایران
Middle West
باختر میانه
north west
شمال باختر
north west
در حال باختر
occidentally
سوی باختر
north westerly
در شمال باختر
zephyrs
باختر باد
zephyr
باختر باد
indiscerning minor
صغیر غیر ممیز
under a
خردسال نابالغ صغیر
south west
سوی جنوب باختر
north wester
باد شمال باختر
wester
بسوی باختر رفتن
occidentally
در باختر بشیوه باختریان
fool's parsley
جعفری زهری شوکران صغیر
westwards
بسوی باختر بطرف مغرب
torna do
یکجور گردباد که در باختر.....میوزد
westward
بسوی باختر بطرف مغرب
rivage
کرانه
martello
دژ کرانه
coast
کرانه
coasts
کرانه
littoral
کرانه
strand
کرانه
shore
کرانه
near shore
کرانه
shores
کرانه
strandline
خط کرانه
limicoline
کرانه زی
mete
کرانه
strands
کرانه
Don't touch me!; Don't you touch me!
به من خیلی نزدیک نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
banks
کرانه دیواری
to push off
از کرانه دریادورشدن
the means and the extremes
دو میان و دو کرانه
bank
کرانه دیواری
sand
شن کرانه دریا
bounds register
ثبات کرانه ها
strands
کرانه بندرگاه
groin
کرانه دار
medoterranean
دور از کرانه
beaches
کرانه شنی
shores
کرانه ساحل
sands
شن کرانه دریا
seaboard
کرانه دریا
beached
پلاژ کرانه
beached
کرانه شنی
beach
کرانه شنی
beach
پلاژ کرانه
seaboards
کرانه دریا
sandbanks
کرانه ماسه
sandbank
کرانه ماسه
shore patrol
کرانه پاسدار
shore
کرانه ساحل
backshore
کرانه جزر و مد
coast guard
گارد کرانه
groins
کرانه دار
beaches
پلاژ کرانه
sea coast
کرانه دریا
backshore beach
کرانه جزر و مد
off shore
دور از کرانه
sea shore
کرانه دریا
in shore
در اب نزدیک کرانه
back beach
کرانه جزر و مد
groin
کرانه دار
on shore
سوی کرانه
boundary
کرانه کرانی
boundaries
کرانه کرانی
strand
کرانه بندرگاه
land's end
دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
Don't touch me!; Don't you touch me!
وارد منطقه شخصی من نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
coast guard officer
افسر گارد کرانه
off shore fisheries
شیلات دوراز کرانه
redshank
مرغ پا قرمز کرانه زی
landding
کرانه رسمی فرودگاه
occidentalist
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
Greeks
یونانی
pythagorean
یونانی
Greek
یونانی
grecian
یونانی
to set in
سوی کرانه روان شدن
upper limit
[of the integral]
کرانه بالا
[انتگرال]
[ریاضی]
lower limit
[of the integral]
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
land swell
خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
the nile overflows its banks
نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
lagune
جای کم گود در دریا نزدیک به کرانه
greek gift
هدیه یونانی
grecize
یونانی وارکردن
key pattern
زبانه یونانی
phihellenic
یونانی دوست
aphrodite
ونوس یونانی
hellenization
یونانی شدن
graecism
اصطلاح یونانی
Greek architecture
معماری یونانی
pyrrhonism
فلسفه یونانی
greek text
متن یونانی
grecism
اصطلاح یونانی
labyrinthine fret
نقش یونانی
key pattern
زنجیره یونانی
larchagaric
اگاریکون یونانی
hellenism
اصطلاح یونانی
graecism
فرهنگ یونانی
hellene
یونانی خالص
poison hemlock
شوکران یونانی
grecize
یونانی ماب کردن
greed orthodox
کلیسای ارتدکس یونانی
acephalo
پیشوندیست یونانی بمعنی
crepidoma
سکو
[در ساختمان یونانی]
he is of greek origin
اصلش یونانی است
he is of greek origin
اصلا یونانی است
he has small greek
کمی یونانی میداند
solon
سولن مقنن یونانی
planform
قهرمان یونانی جنگ تروا
lambdoidal
حرف لام در یونانی
phi
حرف ف درالفبا یونانی
mu
نام حرف یونانی
beta
دومین حرف الفبای یونانی
mu
حرف دوازدهم الفبای یونانی
alpha
حرف اول الفبای یونانی
delta
حرف چهارم زبان یونانی
ajax
قهرمان یونانی جنگ تروا
betas
دومین حرف الفبای یونانی
zeus
زاوش رئیس خدایان یونانی
deltas
حرف چهارم زبان یونانی
lambda
یازدهمین حرف الفبای یونانی
theseus
قهرمان یونانی فاتح امازون ها
alphas
حرف اول الفبای یونانی
greco
پیشوند بمعنی یونان و یونانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com