English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
semestral وابسته به نیمسال تحصیلی
semestrial وابسته به نیمسال تحصیلی
Other Matches
semesters نیمسال تحصیلی
semester نیمسال تحصیلی
semester نیمسال
semesters نیمسال
terming نیمسال
term نیمسال
termed نیمسال
scholastic تحصیلی
academic تحصیلی
termtime دوره تحصیلی
academic inhibition رکود تحصیلی
academic aptitude استعداد تحصیلی
scholastic aptitude استعداد تحصیلی
scholastic achievement پیشرفت تحصیلی
schooltime دوره تحصیلی
sessions دوره تحصیلی
school year سال تحصیلی
school drop out افت تحصیلی
acceleration جهش تحصیلی
academic year سال تحصیلی
terming ثلث تحصیلی
termed ثلث تحصیلی
academic achievement پیشرفت تحصیلی
term ثلث تحصیلی
session دوره تحصیلی
terming پاره سال تحصیلی
grants بورس تحصیلی یا پژوهشی
grants کمک هزینه تحصیلی
term پاره سال تحصیلی
fellowships کمک هزینه تحصیلی
fellowship کمک هزینه تحصیلی
curricular مربوط به برنامه تحصیلی
grant کمک هزینه تحصیلی
aid grant کمک هزینهء تحصیلی
termed پاره سال تحصیلی
grant بورس تحصیلی یا پژوهشی
granted کمک هزینه تحصیلی
granted بورس تحصیلی یا پژوهشی
scholastic aptitude test ازمون استعداد تحصیلی
scholarship کمک هزینه تحصیلی
scholarships کمک هزینه تحصیلی
studies موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
dissertate پایان نامه تحصیلی نوشتن
stanford achivement test ازمون پیشرفت تحصیلی استانفورد
studying موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
curriculums دوره تحصیلات برنامه تحصیلی
study موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
curriculum دوره تحصیلات برنامه تحصیلی
sizar دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
sizer دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
burse بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associated وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
interdependent وابسته
dependant وابسته
riverrine وابسته به
affiliates وابسته
affiliated وابسته
attached وابسته
dependants وابسته
affiliate وابسته
commissarial وابسته به
related وابسته
pertinent وابسته
adjective وابسته
adjectives وابسته
monitorial وابسته به
hanger on وابسته
israelitish وابسته به
pyrexic وابسته به تب
pyrexial وابسته به تب
pyretic وابسته به تب
elfin وابسته به جن
febile وابسته به تب
plantar وابسته به کف پا
levitical وابسته به
elysian وابسته به
attache وابسته
pertianing وابسته
attendants وابسته
attendant وابسته
of kin وابسته
thereof وابسته به ان
aquatic وابسته به اب
comprador وابسته
federate وابسته
congenerous وابسته
federated وابسته
federates وابسته
federating وابسته
affiliating وابسته
pertaining وابسته
diphtheric وابسته به
attributable وابسته به
dependent وابسته
subordinate وابسته
subordinated وابسته
correspondents وابسته
messianic وابسته به
correspondent وابسته
akin وابسته
syncop وابسته به غش
relevant وابسته
contingent وابسته
appurtenant وابسته
belonging وابسته ها
contingents وابسته
subordinates وابسته
cephalic وابسته به سر
wedded وابسته
sexual organs وابسته به
thereof=of that وابسته به ان
carpal وابسته به مچ
relative وابسته
tuitionary وابسته به
germane وابسته
subordinating وابسته
cantabrigian وابسته به
hunnish وابسته به هونها
gerontic وابسته به پیری
tenruial وابسته بتصدی
hyperbolic وابسته به هذلولی
degenerative وابسته به انحطاط
hydrologic وابسته به اب شناسی
hydrological وابسته به خواص اب
acoustical وابسته به شنوایی
hygroscopic وابسته به نم نما
adipic وابسته به چربی
glandulose وابسته به غدد
humnanist وابسته به بشردوستی
gnomonic وابسته به شاخص
gular وابسته به مری
gutturo nasal وابسته بگلووبینی
haemic وابسته بخون
emotive وابسته به احساسات
hematic وابسته به خون
pancreatic وابسته به لوزالمعده
glandulous وابسته به غدد
hippocratic وابسته به طب بقراط
landed وابسته بزمین
generic وابسته به تیره
homeric وابسته به هومر
horatian وابسته به هوراس
gregorian وابسته به گریگوری
inflexional وابسته به صرف
iatric وابسته به پزشکی
missions وابسته به ماموریت
intercollegiate وابسته بکالج ها
interferential وابسته به دخالت
mission وابسته به ماموریت
pessimistic وابسته به بدبینی
internuptial وابسته به عروسی
interoceptive وابسته به احشاء
nasal وابسته به منخرین
nasal وابسته به بینی
interrogatory وابسته به سئوال
iranian وابسته به ایران
oratorical وابسته به سخنرانی
focal وابسته بکانون
iraqi وابسته به عراق
irrigational وابسته به ابیاری
planetary وابسته به سیاره
inspectoral وابسته به بازرس ها
inner directed درون وابسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com