Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
ministerial	وابسته به وزیر یا کشیش اداری
Other Matches
ministers	وزیر مختار کشیش .
minister	وزیر مختار کشیش .
priestly	در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
presbyterial	وابسته به کشیش ها
clerkly	وابسته به کشیش
lamaistic	وابسته به کشیش بودایی
prefectorial	وابسته به اداری
prefectoral	وابسته به اداری
bureaucratic	وابسته به امور اداری
genitourinary	وابسته به دستگاه اداری تناسلی
presbytery	داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries	داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
bureaucreacy	رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet	کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucrasy	حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy	تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies	تاسیسات اداری حکومت اداری
workdays	ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday	ایام کار اداری ساعات کار اداری
phallic	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
padre	کشیش
padres	کشیش
priests	کشیش
presbyterate	کشیش
druid	کشیش
clerics	کشیش
provosts	کشیش
ecclesiastics	کشیش
ecclesiastic	کشیش
herdsmen	کشیش
druids	کشیش
cleric	کشیش
abbe	کشیش
evengelist	کشیش
provost	کشیش
herdsman	کشیش
predicant	کشیش
priest	کشیش
hieratic	کشیش
churchmen	کشیش
churchman	کشیش
clergymen	کشیش
clergyman	کشیش
residentiary	کشیش مقیم
lay brother	نیمچه کشیش
vicars	کشیش بخش
vicar	کشیش بخش
holy joe	کشیش دهکده
archpriest	کشیش بزرگ
acolyte	دستیار کشیش
high priest	کشیش اعظم
priestcraft	کشیش بازی
priesthood	کشیش بودن
sacerdotalism	کشیش مابی
primate	کشیش ارشد
priesthood	مقام کشیش
shaveling	سرتراشیده کشیش
acolytes	دستیار کشیش
presbyteries	خانه کشیش
priestliness	کشیش مابی
parson	کشیش بخش
rectors	کشیش بخش
parsons	کشیش بخش
right reverend	جناب کشیش
rector	کشیش بخش
Reverend	جناب کشیش
hedge priest	کشیش روستا
sacerdocy	کشیش منشی
priestlike	کشیش وار
officiant	کشیش سرپرست
lama	کشیش بودایی
presbytery	خانه کشیش
lamas	کشیش بودایی
wizier	وزیر
vizier	وزیر
vizi	وزیر
queen	وزیر
Secretary of State	وزیر
min	وزیر
queens	وزیر
minister	:وزیر
secretary	وزیر
Secretaries of State	وزیر
the then minister	وزیر
minister	وزیر
ministers	وزیر
ministers	:وزیر
secretaries	وزیر
divining	کشیش استنباط کردن
pardoner	کشیش امرزنده گناه
papas	پاپ کشیش ناحیه
chancel	جای مخصوص کشیش
divine	کشیش استنباط کردن
cassock	خرقه پوش کشیش
Imhotep	کشیش [دربار مصر]
monseigneur	مسیو کشیش کاتولیک
rectrix	بانوی کشیش بخش
chancels	جای مخصوص کشیش
divined	کشیش استنباط کردن
papa	پاپ کشیش ناحیه
curate	معاون کشیش بخش
cassocks	خرقه پوش کشیش
presbyter	کشیش سرپرست کلیسا
pontiff	کشیش بزرگ پاپ
pontiffs	کشیش بزرگ پاپ
prsbytery	محل جلوس کشیش
rectories	خانه کشیش بخش
kirkman	عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
officiating priest	کشیش پیش نماز
parsonages	قلمرو کشیش بخش
parsonage	قلمرو کشیش بخش
divines	کشیش استنباط کردن
curates	معاون کشیش بخش
rectory	خانه کشیش بخش
Prime Minister	نخست وزیر
secretary of defense	وزیر دفاع
secretary of state for home affairs	وزیر کشور
premiers	نخست وزیر
secretary of defence	وزیر دفاع
secretary of state for defence	وزیر دفاع
premier	نخست وزیر
Chancellors of the Exchequer	وزیر دارایی
secretary of state for home affairs	وزیر امورداخله
cham cell or of the e.	وزیر دارایی
Prime Ministers	نخست وزیر
Downing Street	نخست وزیر
minister of finance	وزیر اقتصاد
queens	وزیر شطرنج
Secretaries of State	وزیر خارجه
queen	وزیر شطرنج
councillor at ministry	وزیر مشاور
Secretary of State	وزیر خارجه
head of the state	نخست وزیر
Chancellor of the Exchequer	وزیر دارایی
the finance minister is up	وزیر مالیه
mintster of public works	وزیر فوائدعامه
minister without portfolio	وزیر مشاور
minister resident	وزیر مقیم
primeminister	نخست وزیر
grand vizier	نخست وزیر
queening	وزیر کردن
Attorneys General	وزیر دادگستری
minister plenipotentiary	وزیر مختار
Attorney General	وزیر دادگستری
curacies	معاونت کشیش بخش یادهستان
prelates	اسقف اعظم کشیش ارشد
manse	محل سکنی خانه کشیش
he was ordained priest	اورا بسمت کشیش گماشتند
sacerdotage	کشیش مابی جماعت کشیشان
manses	محل سکنی خانه کشیش
curacy	معاونت کشیش بخش یادهستان
prelate	اسقف اعظم کشیش ارشد
syzygial	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
telepathic	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
acting minister of war	کفیل وزیر جنگ
deputy minister	قائم مقام وزیر
to recive the portfolio of war	وزیر جنگ شدن
minister of foreign affairs	وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs	وزیر امور خارجه
foreign minister	وزیر امور خارجه
queen's wing	جناح وزیر شطرنج
Federal Prosecutor General	وزیر دادگستری فدرال
queen side	جناح وزیر شطرنج
queen's fianchetto defence	دفاع فیانکتوی وزیر
queen's gambit	گامبی وزیر شطرنج
Federal Attorney General	وزیر دادگستری فدرال
secretary of state for foreign affairs	وزیر امور خارجه
Chancellor of the Exchequer	وزیر خزانه داری
secretary of the army	وزیر نیروی زمینی
Chancellors of the Exchequer	وزیر خزانه داری
charge d'affaires	نایب وزیر مختار
tunicle	لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
zucchetto	شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
officiant	کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
parishes	بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
parish	بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
queen's indian defence	دفاع هندی وزیر شطرنج
queen's pawn game	بازی پیاده وزیر شطرنج
queen's pawn opening	گشایش پیاده وزیر شطرنج
queen's gambit accepted	گامبی وزیر پذیرفته شده
deputy primeminister	قائم مقام نخست وزیر
eight queens problem	مسئله هشت وزیر شطرنج
colle system	سیستم کوله در پیاده وزیر
queen's gambit declined	گامبی وزیر پذیرفته نشده
underpromote	ترفیع پیاده به غیر وزیر
assistant secretary of the army	معاون وزیر نیروی زمینی
the sovereign	پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
priestcraft	دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
parish	قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com