English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
Other Matches
hamstringing زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstring زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings زردپی طرفین حفره پشت زانو
buckled زانو شدن خمیدگی زانو
buckles زانو شدن خمیدگی زانو
buckle زانو شدن خمیدگی زانو
alpha herculis الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
lacunar وابسته به حفره یا جای خالی
lacunal وابسته به حفره یا جای خالی
lacunate وابسته به حفره یا جای خالی
lacunary وابسته به حفره یا جای خالی
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
mooreup زانو
knee-deep زانو رس
geniculation زانو
knee زانو
elbows زانو
knees زانو
elbowed زانو
elbow زانو
hiza زانو
marrow bones زانو
kneeler زانو زن
knee deep زانو رس
goose neck زانو
pipe bend or knee زانو
knee high تا زانو
gooseneck زانو
trap زانو
knapper زانو
marrow bone زانو
knee pan کاسه زانو
cross legged چهار زانو
knee joint زانو زانویی
hock ختمی پس زانو
to bend the knee خم کردن زانو
knee زانو دارکردن
knee piece زانو بند
marrow bone قاب زانو
kneeling position وضعیت به زانو
marrow bones قاب زانو
knee cap گنده زانو
patella کاسه زانو
patella کشکک زانو
knee cap کاسه زانو
knee-high بلند تا سر زانو
patellae کاسه زانو
patellae کشکک زانو
knee hole جای زانو
kneehole جای زانو
down on your knees زانو بزنید
kneepan کاسه زانو
scutum کاسه زانو
kneecap کاسه زانو
kneel زانو زدن
tendimitis ورم زانو
popliteus ماهیچه پس زانو
genuflects زانو خم کردن
kneeled زانو زدن
genuflection خم کردن زانو
genuflexion خم کردن زانو
kneels زانو زدن
genuflect زانو خم کردن
genuflected زانو خم کردن
genuflecting زانو خم کردن
herculis زانو زده
tendinitis ورم زانو
knees زانو دارکردن
hercules زانو زده
overknee از زانو گذرنده
popliteal artery شریان پس زانو
the water was overknee اب از زانو میگذشت
knee joint مفصل زانو
kneecaps کاسه زانو
weak kneed سست زانو
popliteal tendon پی زیر زانو
weak-kneed سست زانو
hercules بر زانو نشسته راقص
knee pain زانو درد [پزشکی]
avalement حالت فنری زانو
knee jerk reflex بازتاب پرش زانو
patellar reflex بازتاب پرش زانو
herculis بر زانو نشسته راقص
patellate مانند کاسه زانو
patellar مانند کاسه زانو
patellar tendon زردپی کشکک زانو
housemaid's knee اماس کاسه زانو
popliteal tendon وتر پشت زانو پی
kneehole جای زانو ویادرزیر میزتحریر
to bow one's knee or back زانو یا کمر کسی خم شدن
to kneel پیش کسی زانو زدن
bermuda shorts شلوار کوتاه تا زیر زانو
knee-jerk حرکت غیر ارادی زانو
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
knuckle kneed دارای زانوهای برامده دچاربرامدگی زانو
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
knee paddling پاروزدن تخته موج با دست روی زانو
kill spring فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
kow-tows زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
knock knee کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
kow-tow زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towed زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towing زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
tinga پشتک به جلو با نیم خم زانو وچرخ فلک
goose step رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
if the knee is affected اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
knickers شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
patelliform مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
mantelletta شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
surfer's knot ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
body stocking جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body stockings جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
knee drop فرود روی زانو و ساق پا وبرخاستن روی پا
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
poplitaeal مربوط به ناحیه رکبی
popliteal مربوط به ناحیه رکبی
underhook خیمه و رکبی زدن
comprador وابسته
elfin وابسته به جن
germane وابسته
tuitionary وابسته به
plantar وابسته به کف پا
affiliates وابسته
commissarial وابسته به
pertinent وابسته
pertaining وابسته
cephalic وابسته به سر
thereof وابسته به ان
febile وابسته به تب
carpal وابسته به مچ
monitorial وابسته به
relative وابسته
dependent وابسته
attache وابسته
appurtenant وابسته
interdependent وابسته
adjective وابسته
adjectives وابسته
sexual organs وابسته به
syncop وابسته به غش
of kin وابسته
thereof=of that وابسته به ان
attributable وابسته به
federating وابسته
federates وابسته
federated وابسته
federate وابسته
wedded وابسته
hanger on وابسته
belonging وابسته ها
attendant وابسته
attendants وابسته
akin وابسته
contingent وابسته
diphtheric وابسته به
relevant وابسته
messianic وابسته به
pyrexial وابسته به تب
pyretic وابسته به تب
aquatic وابسته به اب
pyrexic وابسته به تب
levitical وابسته به
riverrine وابسته به
subordinating وابسته
contingents وابسته
correspondents وابسته
correspondent وابسته
elysian وابسته به
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com