Dictiornary-Farsi | وابسته بکلمه وصفی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
appositional	وابسته بکلمه وصفی


Other Matches

antonymous	وابسته بکلمه متضاد
participial	وابسته بوجه وصفی
adverbum	کلمه بکلمه
verbatim	کلمه بکلمه
letter perfect	کلمه بکلمه
literatim	کلمه بکلمه
i came across a word	بکلمه ای برخوردم
ordinal	وصفی
adjectival	وصفی
adjective	وصفی
adjectives	وصفی
epithetical	وصفی
participles	وجه وصفی
apposition	کلمهء وصفی
adective modifier	فرع وصفی
adverb of manner	قید وصفی
participle	وجه وصفی
ordinal data	داده ترتیبی یا وصفی
ordinal	عدد وصفی یاترتیبی
present participles	وجه وصفی معلوم
descriptive	وصفی وصف کننده
present participle	وجه وصفی معلوم
participles	وجه وصفی معلوم
appositive	وصف کلمه وصفی
particpially	بصورت وجه وصفی
participle	وجه وصفی معلوم
participles	وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
participle	وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
perfect participle	وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
phallic	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
cliquy	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic	وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic	وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory	وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
frontal	وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose	وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic	وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services	یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
morphic	وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical	وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal	وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associates	وابسته وابسته کردن
associated	وابسته وابسته کردن
associate	وابسته وابسته کردن
associating	وابسته وابسته کردن
poplitaeal	وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal	وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal	وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical	وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
federate	وابسته
attributable	وابسته به
subordinating	وابسته
carpal	وابسته به مچ
federates	وابسته
federating	وابسته
federated	وابسته
subordinated	وابسته
subordinate	وابسته
pyretic	وابسته به تب
riverrine	وابسته به
dependent	وابسته
dependant	وابسته
dependants	وابسته
attendants	وابسته
of kin	وابسته
aquatic	وابسته به اب
tuitionary	وابسته به
attache	وابسته
diphtheric	وابسته به
monitorial	وابسته به
elysian	وابسته به
hanger on	وابسته
plantar	وابسته به کف پا
cephalic	وابسته به سر
syncop	وابسته به غش
belonging	وابسته ها
attendant	وابسته
thereof	وابسته به ان
cantabrigian	وابسته به
wedded	وابسته
akin	وابسته
commissarial	وابسته به
levitical	وابسته به
adjectives	وابسته
pertinent	وابسته
adjective	وابسته
pyrexic	وابسته به تب
messianic	وابسته به
congenerous	وابسته
israelitish	وابسته به
attached	وابسته
comprador	وابسته
relative	وابسته
pertianing	وابسته
appurtenant	وابسته
pyrexial	وابسته به تب
sexual organs	وابسته به
affiliated	وابسته
germane	وابسته
interdependent	وابسته
affiliates	وابسته
subordinates	وابسته
contingents	وابسته
pertaining	وابسته
correspondent	وابسته
contingent	وابسته
affiliating	وابسته
febile	وابسته به تب
affiliate	وابسته
elfin	وابسته به جن
correspondents	وابسته
relevant	وابسته
thereof=of that	وابسته به ان
related	وابسته
air attache	وابسته هوایی
analphabetic	وابسته به بیسوادی
piscatorial	وابسته به صیدماهی
radio carpal	وابسته به زندبالاومچ
altitudinal	وابسته به اوج
army attache	وابسته زمینی
anginal	وابسته به گلودرد
piscatorial	وابسته به ماهیگیری
photic	وابسته به تولیدنور
petiolar	وابسته به برگدم
rectorial	وابسته به rector
archimedean	وابسته به ارشمیدس
aortal	وابسته بشاهرگ
surgical	وابسته به جراحی
oracular	وابسته به وحی
army attache	وابسته نظامی
peruvian	وابسته به پرو
associated company	شرکت وابسته
perlitic	وابسته به مروارید
astronautical	وابسته به فضانوردان
petrologic	وابسته به سنگ
pharisaic	وابسته به فریسی
photic	وابسته به نوروروشنایی
antichristian	وابسته به دجال
aortic	وابسته بشاهرگ
pharyngal	وابسته به گلوگاه
radio ulnar	وابسته به زندبالاوزندپائین
ranine	وابسته به وزغ
solar	وابسته بخورشید
photographic	وابسته به عکاسی
rectal	وابسته به مقعد
sexed	وابسته به تذکیروتانیث
pharmacologic	وابسته بداروشناسی
perigean	وابسته به حضیضی
affiliated company	شرکت وابسته
municipal	وابسته بشهرداری
subversion	وابسته به خرابکاری
social	وابسته بجامعه
planetary	وابسته به سیاره
focal	وابسته بکانون
vital	وابسته بزندگی
presbyterial	وابسته به کشیش ها
oratorical	وابسته به سخنرانی
press attache	وابسته مطبوعاتی
prefectorial	وابسته به اداری
prefectoral	وابسته به اداری
nasal	وابسته به بینی
menstrual	وابسته به قاعده گی
nasal	وابسته به منخرین
pessimistic	وابسته به بدبینی
mission	وابسته به ماموریت
structurally	وابسته به بنا
investigatory	وابسته به رسیدگی
structural	وابسته به بنا
psychologic	وابسته به روانشناسی
puberal	وابسته به بلوغ
pubertal	وابسته به بلوغ
seminal	وابسته به منی
provencal	وابسته بشهر
scientific	وابسته بعلم
ethnic	وابسته به نژادشناسی
ethnicity	وابسته به نژادشناسی
promethean	وابسته به پرومیتوس
programmatic	وابسته به پروگرام
human	وابسته بانسان
humans	وابسته بانسان
pyrrhic	وابسته به " پیروس "
vital	وابسته به زندگی
structural	وابسته به ساختمان
missions	وابسته به ماموریت