Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
paphian
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
Other Matches
Cyprus
جزیره قبرس
trojan
وابسته به یا اهل شهرباستانی تروا
Manx
وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
rhodian
وابسته به جزیره rhodes اهل جزیره رودز
apanage
اختصاص داشت
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
hygeian
وابسته به دارگونهء تندرستی مربوط به رب النوع صحت بهداشت
insular
وابسته به جزیره
peninsular
وابسته به شبه جزیره
liliputian
وابسته به جزیره خیالی لی لی پوت
peloponnesian
وابسته به شبه جزیره جنوبی یونان
samoan
وابسته به یا اهل جزیره ساموا واقع در پلینزی
cypriot
زبان قبرس
dynamic
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
cypriot
قبرسی : اهل قبرس
malmsey
شراب شیرین قبرس
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
momus
رب النوع
hypnos or nus
رب النوع خواب
hygeia
رب النوع صحت
aeolus
رب النوع باد
alpheus
رب النوع رودخانه
goddesses
ربه النوع
bacchvs
رب النوع باده
goddess
ربه النوع
vulcan
رب النوع اتش و فلزکاری
godhead
رب النوع جوهر الوهیت
bacchus
رب النوع شراب و باده
fauns
رب النوع مزارع وگله کوسفند
yama
یاما : رب النوع ارواح وداورمردگان
faun
رب النوع مزارع وگله کوسفند
terpsichore
رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
pandean
نام رب النوع چراگاه هاوجنگلها که نیمی ادم ونیمی بزبود
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
isles
جزیره
islands
جزیره
isle
جزیره
island
جزیره
islands
جزیره ساختن
islanders
جزیره نشین
island
جزیره ساختن
Madagascar
جزیره مالاگازی
islets
جزیره کوچک
chersonese
شبه جزیره
islaner
اهل جزیره
Malta
جزیره مالت
isle
جزیره کوچک
reef
جزیره نما
cay
جزیره کوچک
isles
جزیره کوچک
Haiti
جزیره هاییتی
islander
جزیره نشین
islet
جزیره کوچک
peninsulas
شبه جزیره
crete
جزیره کرت
islaner
جزیره نشین
island of reil
جزیره ریل
peninsula
شبه جزیره
reefs
جزیره نما
insularity
جزیره بودن
newfoundland
جزیره نیوفاوندلند
sand bank
جزیره نما
coral island
جزیره مرجانی
peninsularity
حالت شبه جزیره
shoaly
پر از جزیره نمایاتپههای دریایی
eyot
جزیره کوچک در رودخانه
pawn island
جزیره پیادهای شطرنج
atoll
جزیره مرجانی حلقوی
isles
جزیره نشین کردن
greenlander
اهل جزیره گرینلند
peninsulate
شبه جزیره کردن
isle
جزیره نشین کردن
jutland
شبه جزیره دانمارک
minorca
جزیره مینورکا در مدیترانه
rialto
جزیره ریالتو در ونیز
islands
جزیره دار کردن
atolls
جزیره مرجانی حلقوی
haitian
اهل جزیره هاییتی
malay peninsula
شبه جزیره مالاکا
island
جزیره دار کردن
icelander
اهل جزیره ایسلند
cuban
اهل جزیره کوبا
insulates
بصورت جزیره دراوردن
insulate
بصورت جزیره دراوردن
crimean
اهل جزیره کریمه
manhattan
جزیره مان هاتان
insulating
بصورت جزیره دراوردن
cretan
اهل جزیره کرت
manxman
اهل جزیره انسان
sicilian
اهل جزیره سیسیل
article had two notes
داشت
conservation
داشت
iberian
اهل شبه جزیره ایبری
Iceland
جزیره ایسلند زبان ایسلندی
crannog
جزیره کوچک میان دریاچه
tahitian
اهل جزیره تاهیتی در جزایرپلینزی
key
کی
[جزیره ای کوچک در ایالت فلوریدا]
orkney lslands
جزیره اورکنی درشمال اسکاتلند
enisle
بصورت جزیره دراوردن جداکردن
floating island
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
shelf
تپه دریایی جزیره نما
expectations
چشم داشت
expectation
چشم داشت
durst
زهره داشت
note book
دفتریاد داشت
factum
یاد داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
expectantly
با چشم داشت
when will women have the vote?
خواهند داشت
without letted
باز داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
talented
درون داشت
talent
درون داشت
dwelt
منزل داشت
talents
درون داشت
corsican
اهل جزیره کورس دردریای مدیترانه
terra firma
قطعه اصلی خطه بدون جزیره
the peninsula
شبه جزیره اسپانی و پرتغال ایبری
rumpy
یکجور گربه بی دم در جزیره man of isle
maf
بیزاری مردم جزیره سیسیل ازقانون
disposure
نمایش عرضه داشت
to make a note of
یاد داشت کردن
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
prospectiveness
چشم داشت به اینده
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
to make a minute of
یاد داشت کردن
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
to take down
یاد داشت کردن
to minute down
یاد داشت کردن
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
he complained with reason
داشت که گله میکرد
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
writing pad
دسته یاد داشت
i will note it down
یاد داشت میکنم
to set down
یاد داشت کردن
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
outlook
منظره چشم داشت
annotator
یاد داشت کننده
appropriate
اختصاص دادن
appropriated
اختصاص دادن
resource allocation
اختصاص منبع
allocating
اختصاص دادن
allocates
اختصاص دادن
to set apart
اختصاص دادن
allocated
اختصاص یافته
appropriation
اختصاص بودجه
allocate
اختصاص دادن
assign
اختصاص دادن
allot
اختصاص دادن
appropriates
اختصاص دادن
allocate
اختصاص دادن
appropriating
اختصاص دادن
memory allocation
اختصاص حافظه
appertains
اختصاص داشتن
appertaining
اختصاص داشتن
appertained
اختصاص داشتن
appertain
اختصاص داشتن
Aztec architecture
معماری آزتکی
[مربوط به ساکنان جزیره تکسکوکو]
st helena
جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
minoan
مربوط به تمدن باستان عصرمفرغ جزیره کرت
the peninsular war
جنگ انگلیس و فرانسه در شبه جزیره ایبری
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
no song no supper
تانخوانی شام نخواهیم داشت
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
durst
جرات داشت جسارت کرد
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
he was in purpose to do it
در نظر داشت که ان کار رابکند
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
it weighed kilogrammes
بود سه کیلوگرم وزن داشت
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
allogamous
مختلف الجنس و مختلف النوع
indigenousness
اختصاص بیک اب و خاک
laid on
<past-p.>
اختصاص داده شده
specialty
اختصاص کیفیت ویژه
provided
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
permanent oppointment
اختصاص دایمی به یک یکان
speciality
اختصاص کیفیت ویژه
reservation of a right
اختصاص حقی به خود
appropriated
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
attached
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
appropriator
بخود اختصاص دهنده
assigned
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com