Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
mainstay
وابستگی عمده نقطه اتکاء
mainstays
وابستگی عمده نقطه اتکاء
Other Matches
point d'appui
نقطه اتکاء
stay
نقطه اتکاء
stayed
نقطه اتکاء
staddle
نقطه اتکاء
fulcrum
نقطه اتکاء
center
متمرکز نقطه اتکاء
tenuous
بدون نقطه اتکاء
fulcrum
دارای نقطه اتکاء کردن
pivot
محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivots
محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivoted
محور اصلی کار نقطه اتکاء
sheet anchors
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
sheet anchor
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
bodies
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
body
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
major activity
قسمت عمده فعالیت عمده
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
behinds
اتکاء
behind
اتکاء
dependence
اتکاء
self-assurance
اتکاء به نفس
arc boutant
قوس اتکاء
interdependency
اتکاء متقابل
inexistency
اتکاء ذاتی
indpendence
اتکاء نفس
atony
عدم اتکاء
interdependence
اتکاء متقابل
bearing plate
صفحه اتکاء
self reliance
اتکاء بنفس خود
inexistence
معدومی اتکاء ذاتی
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
self support
اتکاء بخود تکفل مخارج خود
diffident
دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
relation
وابستگی
correlation
وابستگی
contiguity
وابستگی
proximity of blood
وابستگی
dependency
وابستگی
affiliations
وابستگی
coherency
وابستگی
kindred
وابستگی
dependencies
وابستگی
coherence
وابستگی
interdependency
وابستگی
attachment
وابستگی
pertinence or nency
وابستگی
affiliation
وابستگی
affinities
وابستگی
dependance
وابستگی
connection
وابستگی
connexions
وابستگی
contingencies
وابستگی
contingency
وابستگی
affinity
وابستگی
dependence
وابستگی
interdependence
وابستگی
dependence effect
اثر وابستگی
vassalage
وابستگی بیعت
intercorrelation
وابستگی درونی
agnation
وابستگی پدری
drug dependency
وابستگی دارویی
nasality
وابستگی به بینی
relationship
وابستگی نسبت
prospectiveness
وابستگی به اینده
relationships
وابستگی نسبت
clericalism
وابستگی به روحانیت
direct relationship
وابستگی مستقیم
export dependence
وابستگی صادرات
disrelation
عدم وابستگی
contingency table
جدول وابستگی
dualistic dependency
وابستگی دوگانه
contingency coefficient
ضریب وابستگی
parentela
نسب وابستگی
field dependence
وابستگی میدانی
tobacco dependence
وابستگی به توتون
oral dependence
وابستگی دهانی
interdependence
وابستگی متقابل
nodality
وابستگی به گره
ties
اتحاد وابستگی
sensuousness
وابستگی به حواس
pertinency
وابستگی دخل
relational
وابستگی رابطهای
tie
اتحاد وابستگی
pertinence
وابستگی دخل
otherworldiness
وابستگی بجهان اینده
a newspaper's political affiliation
وابستگی سیاسی روزنامه ها
hardware dependent
وابستگی سخت افزاری
bipartisanship
وابستگی بدو حزب
electron attachment
پیوستگی یا وابستگی الکترون
associations
وابستگی وابسته سازی
profaneness
وابستگی بچیزهای جسمانی
association
وابستگی وابسته سازی
symbiotic psychosis
روان پریشی وابستگی
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
plebeianness
وابستگی به طبقه رنجبریا عوام
unattached
بدون وابستگی ورزشکار به باشگاه
irrelatively
بی انکه وابستگی داشته باشد
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
off the point
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
irrelevantly
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
free lance
کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
vital
<adj.>
عمده
primed
عمده
primes
عمده
copesetic
عمده
copacetic
عمده
major
عمده
prima
عمده
majored
عمده
main
عمده
substantive
[essential]
<adj.>
عمده
quintessential
<adj.>
عمده
major
<adj.>
عمده
only
عمده
essential
<adj.>
عمده
chiefs
عمده
chief
عمده
head
عمده
primary
عمده
leading
عمده
bulk
عمده
prime
عمده
majoring
عمده
mainlined
عمده
mainline
عمده
staple
عمده
principal
عمده
essentials
عمده
principals
عمده
archical
عمده
essential
عمده
materials
عمده
mainlines
عمده
mainlining
عمده
stapling
عمده
material
عمده
stapled
عمده
significant
عمده
significantly
عمده
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
chiefly
بطور عمده
materially
بطور عمده
principal cause
جهت عمده
on
در مسیر عمده
principal town
شهر عمده
primary planets
سیارات عمده
main body
عمده قوا
principal
عمده موکل
protagonists
بازیگر عمده
protagonist
بازیگر عمده
dominant
نمایان عمده
principals
عمده موکل
majors
اتحادیههای عمده
leading lady or man
بازیگر عمده
oeuvre
کار عمده
motif
شکل عمده
primary center
مرکز عمده
masses
قسمت عمده
massing
قسمت عمده
staple
کالای عمده
host troop
قوای عمده
stapled
کالای عمده
high road
جاده عمده
heft
بخش عمده
stapling
کالای عمده
mass
قسمت عمده
mainspring
سبب عمده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com