Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
periosteal
واقع در اطراف ضریع استخوان
Other Matches
periosteum
پوشش استخوان ضریع استخوان
periostitis
اماس پوشش یا ضریع استخوان
periodontal
واقع دراطراف دندان یا دندانها ضریع دندانی
subscapular
واقع در زیر استخوان شانه
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
prefrontal
واقع در جلو استخوان پیشانی جلو مغزی
subsapular
واقع در زیر استخوان شانه زیر کتفی
perichondrium
ضریع غضروف
naos
ضریع یا محل استقراربت در معابد یونان
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
syynostosis
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
zygoma
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
astragalus
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
ischium
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
condyle
مهره استخوان- برامدگی استخوان
occiput
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
milieux
اطراف
milieus
اطراف
milieu
اطراف
environment
اطراف
parties
اطراف
environs
اطراف
environments
اطراف
from the four winds
از اطراف
mess around
<idiom>
دو رو اطراف بازیکردن
pericardium
اطراف قلب
go around
<idiom>
به اطراف سفرکردن
vicinity
در حدود در اطراف
periderm
پوست اطراف
about
در اطراف نزدیک
graveside
اطراف قبر
gravesides
اطراف قبر
pappus
کلاله اطراف گل
wry
به اطراف چرخاندن
ambient noise
صدای اطراف
wryly
به اطراف چرخاندن
architrave
گچبری اطراف در
sides of the question
اطراف موضوع
edge zone
اطراف لبه
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
seaward
اطراف دریا روبدریا
look round
اطراف کار را دیدن
parties
متداعیین اطراف دعوی
quayside
زمین اطراف بارانداز
barnyard
محوطهء اطراف انبار
atmosphere
فضای اطراف هرجسمی
sea chest
مکندههای اطراف ناو
black eyes
سیاهی اطراف چشم
port
ریل اطراف ناو
black eye
سیاهی اطراف چشم
atmospheres
فضای اطراف هرجسمی
barnyards
محوطهء اطراف انبار
to look a bout
اطراف کار را پاییدن
reeled
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
whiskery
موی اطراف گونه وچانه
paraselene
روشنایی اطراف هاله ماه
reels
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
heat muff
پوشش اطراف پنجه اگزوز
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
greater
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
balteus
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
safe distance
مسافت امن اطراف مین
areola
محوطهء کوچک اطراف چیزی
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
snaking
تورگیری اطراف توپ ناو
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
whisker
موی اطراف گونه وچانه
(keep/have one's) ear to the ground
<idiom>
بادقت مراقب اطراف بودن
mauls
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
albumen
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
mauling
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
albumens
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
ambience
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
thistledown
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
ambiance
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
maul
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
aureole
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
plaster casts
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster cast
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
ambient
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
burg
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
cimbia
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
aureola
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
seminars
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
aerodynamic shape
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
gipsy bonnet
کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
to be wary of saying something
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
margins
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
broken stowage
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
fluff
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
sprite
شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
fluffed
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffs
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
Is there an inexpensive restaurant around here?
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
fluffing
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
periodontics
مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
interrogatory
مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
centered
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
tulip design
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
aprons
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
centred
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
joysticks
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
axis
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
joystick
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
centers
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
apron
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
run around
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
cell
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
center
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
cells
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
scroll
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scrolls
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
atole
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
interference
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
albanega
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
yoke
هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
leg
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
legs
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
boneless
بی استخوان
bones
استخوان
osteotome
استخوان بر
jawbones
استخوان فک
fleshy
بی استخوان
boning
استخوان
boned
استخوان
bone
استخوان
natchbone
استخوان
fleshiest
بی استخوان
tarsus
استخوان مچ پا
jawbone
استخوان فک
fleshier
بی استخوان
ossicle
استخوان چه
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
CDs
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CD
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
osteitis
اماس استخوان
osteogenesis
پیدایش استخوان
rickets
نرمی استخوان استخوان نرمی
osteogenesis
تشکیل استخوان
osteography
شرح استخوان ها
osteoid
استخوان وار
dislocation
دررفتگی استخوان
osteologist
استخوان شناس
funny bones
استخوان ارنج
funny bone
استخوان ارنج
framework
استخوان بندی
shinbone
استخوان قلم پا
osteitis
ورم استخوان
pith
مخ استخوان اهمیت
orthopedics
جراحی استخوان
os pubis
استخوان شرمگاه
metacarpal
استخوان کف دست
cartilage
نرمه استخوان
carcass
استخوان بندی
ossific
استخوان ساز
femurs
استخوان ران
femur
استخوان ران
femora
استخوان ران
osteal
شبیه استخوان
carcse
استخوان بندی
frameworks
استخوان بندی
patella
استخوان کشکک
palating
استخوان کام
wishbones
استخوان جناق
parietal
استخوان اهیانه
boney
استخوان دار
shoulder blades
استخوان شانه
shoulder blade
استخوان شانه
bony
استخوان دار
carcases
استخوان بندی
carcass
استخوان بندی
carcasses
استخوان بندی
stirrup
استخوان رکابی
ostosis
استخوان سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com