English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
preovulatory واقع شونده درمرحله قبل ازتخم گذاری
Other Matches
critical واقع درمرحله انتقال
simultaneous with each other با هم واقع شونده
osculant واقع شونده
post natal واقع شونده پس از تولد
etesian واقع شونده بطورسالیانه
interjacent در میان واقع شونده
intermediate در میان واقع شونده
post-natal واقع شونده پس از تولد
nocturnal واقع شونده درشب
etesian سالی یک مرتبه واقع شونده
interscholastic واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
intervocal میان دو صدا واقع شونده
posttraumatic واقع شونده پس از تصادف یا ضربه
simultaneous باهم واقع شونده همزمان
intervicalic میان دو صدا واقع شونده
coincident واقع شونده دریک وقت
collinear دریک خط مستقیم واقع شونده
preterminal واقع شونده قبل از مرگ
isochronous واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
concurrent دریک وقت واقع شونده موافق
synchronous همگاه واقع شونده بطور هم زمان
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
in embryo درمرحله بدوی
in germ درمرحله بدوی
firstly درمرحله اول
agamic بی نیاز ازتخم نر
cleck ازتخم در اوردن
subcontrary مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
embryonic membrane ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
precipitating غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitates غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
praecocial درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
an ovoviviparous animal جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
egg tooth نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
deliquescent اب شونده
vimineous خم شونده
step down کم شونده
folding تا شونده
diminishing کم شونده
squashy له شونده
ingressive داخل شونده
concentrator متمرکز شونده
retractive جمع شونده
restrainer مانع شونده
concretive سفت شونده
inhibiter مانع شونده
remittent سبک شونده
accumulatively بطورجمع شونده
recreant تسلیم شونده
soluble oil روغن حل شونده
frequented تکرار شونده
frequenting تکرار شونده
frequents تکرار شونده
frequent تکرار شونده
incoming وارد شونده
redintegrate تجدید شونده
inbound وارد شونده
ingoing وارد شونده
ingoing داخل شونده
ingravescent سخت تر شونده
intrant داخل شونده
inhibitor مانع شونده
clincher متمسک شونده
clinchers متمسک شونده
menstruating قاعده شونده
menstruating بی نماز شونده
latescent پنهان شونده
aggravative بدتر شونده
causative سبب شونده
technical دگرگون شونده
base ejection پرتاب شونده از ته
assimilatory هم جنس شونده
fusible ذوب شونده
accumulating جمع شونده
accumulates جمع شونده
accumulate جمع شونده
ameliorative بهتر شونده
cumulative جمع شونده
reactive منعکس شونده
changful جوربجور شونده
changful دگرگون شونده
tensive وخیم شونده
combinatory ترکیب شونده
acidific ترش شونده
comparand قیاس شونده
seconder دوم شونده
revulsive جابجا شونده
tilting board صفحه کج شونده
rigescent سفت شونده
tensive سفت شونده
seceder منتزع شونده
clastic جدا شونده
clastic تقسیم شونده
clotty دلمه شونده
coagulable دلمه شونده
tabescent لاغر شونده
adrenergic فعال شونده
rigescent سخت شونده
analysand تحلیل شونده
illative منتج شونده
meliorative بهتر شونده
excurrent جاری شونده
examinee امتحان شونده
evanescent محو شونده
eruptional منفجر شونده
erubescent سرخ شونده
rubescent قرمز شونده
riser بلند شونده
metabolic دگرگون شونده
conducive موجب شونده
conducive منجر شونده
hardenable سخت شونده
emissive خارج شونده
emanative صادر شونده
accumulative جمع شونده
congregative جمع شونده
stretchy گشاد شونده
juvenescent جوان شونده
metastatic جابجا شونده
migratory جابجا شونده
frondescent برگ شونده
foldaway کوچک شونده
napidescent سنگ شونده
nigrescent سیاه شونده
fly table میز تا شونده
locator جایگزین شونده
liquescent مایع شونده
entrant وارد شونده
entrants وارد شونده
gelable ژلاتینی شونده
gelable دلمه شونده
gray سفید شونده
perfusive پاشیده شونده
perfusive پخش شونده
fill in جانشین شونده
stretchiest گشاد شونده
rarefactive رقیق شونده
fulminating محترق شونده
friable خرد شونده
introgresseive داخل شونده
dilatant گشاد شونده
pulverulent خرد شونده
increscent زیاد شونده
deviator منحرف شونده
deteriorative بدتر شونده
proliferous تکثیر شونده
drying خشک شونده
depreciable مستهلک شونده
virescent سبز شونده
explosive منفجر شونده
insured بیمه شونده
decreasingly بطورکم شونده
accretive زیاد شونده
outgoing صادر شونده
repressive مانع شونده
deterrent مانع شونده
displaceable جابجا شونده
payees پرداخت شونده
payee پرداخت شونده
acquiescent راضی شونده
interviewees مصاحبه شونده
deterrents مانع شونده
interviewee مصاحبه شونده
stretchier گشاد شونده
removable باز و بسته شونده
marcescent خشک شونده و نریز
recurring costs هزینههای تکرار شونده
anemophilous لقاح شونده در اثرباد
marcescent پژمرده شونده و نریزنده
ratee درجه بندی شونده
panel formwork قالببندی پیاده شونده
reflectively بطور منعکس شونده
doggo اهسته ناپدید شونده
projectile جسم پرتاب شونده
iridescence رنگ برنگ شونده
accumulative error خطای جمع شونده
ingredient داخل شونده عوامل
ingredients داخل شونده عوامل
repressor عامل مانع شونده
self charging خود بخود پر شونده
perishable کالای فاسد شونده
landing forces نیروهای پیاده شونده
guided missile موشک هدایت شونده
reentrant دوباره داخل شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com