Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (14 milliseconds)
English
Persian
be
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
exists
وجود داشتن
to be there
وجود داشتن
Search result with all words
spoon
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
objectiveness
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
preexist
قبلا وجود داشتن
Other Matches
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
existences
وجود
personalities
وجود
existence
وجود
being
وجود
neer do well or well
پی وجود
individuation
وجود
presence
وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
با وجود
personality
وجود
despite
با وجود
entities
وجود
in spite
با وجود
entity
وجود
universe
عالم وجود
begetter
وجود اور
fact
وجود مسلم
regardless
با وجود علیرغم
in spite of that
با وجود این
facts
وجود مسلم
realities
اصالت وجود
drink hail
گوارای وجود
from the bottom of one's heart
<idiom>
از اعماق وجود
d. of constitution
نازکی وجود
reality
اصالت وجود
d. constitution
وجود نازک
individuality
وجود فردی
persons
وجود ذات
non ego
غیر وجود
none the less
با وجود این
quality
وجود خصوصیت
virus
وجود دارد
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
viruses
وجود دارد
nonetheless
بااین وجود
systems
اصول وجود
system
اصول وجود
pantheist
معتقدبوحدت وجود
qualities
وجود خصوصیت
pre existence
تقدم وجود
Despite the fact that…
با وجود اینکه
self assertiveness
ابراز وجود
person
وجود ذات
preexistence
تقدم وجود
essence
وجود ماهیت
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
and there an end.
و پایان وجود دارد.
cosmologies
نظام عالم وجود
for all that
با وجود همه اینها
cosmology
نظام عالم وجود
animalization
وجود مواد حیوانی
pantheism
ایین وحدت وجود
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
nevertheless
با این وجود علیرغم
preexistent
دارای تقدم در وجود
beget
سبب وجود شدن
objective
دارای وجود خارجی
cosmos
نظام عالم وجود
atheism
انکار وجود خدا
know nothing
منکر وجود خدا
in the face of such odds
با وجود این تفاوت
hydrometeor
وجود بخاراب در هوا
hemoglobinuria
وجود هموگلوبین درادرار
begets
سبب وجود شدن
begetting
سبب وجود شدن
oxaluria
وجود جوهر ترشک
objectives
دارای وجود خارجی
numen
وجود الهی خدا
hematuria
وجود خون در ادرار
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
pantheism
همه خدایی وحدت وجود
trichotomy
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
give someone a good run for her money
<idiom>
رقابت شدید به وجود آوردن
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
warehouse refusal
اعلام عدم وجود درانبار
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
She was a fine woman ( person ) .
وجود بسیار نازنینی بود
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
phosphaturia
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
groove
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
react
تغییر به علت وجود یک ماده
agnostics
عرفای منکر وجود خدا
agnostic
عرفای منکر وجود خدا
reacts
تغییر به علت وجود یک ماده
reacting
تغییر به علت وجود یک ماده
reacted
تغییر به علت وجود یک ماده
Is there electricity?
آیا برق وجود دارد؟
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
cosmogonic
وابسته به خلقت عالم وجود
fetch
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetched
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetches
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
homogamy
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
Is there heating?
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
unitarianism
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
lactosuria
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
logos
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
To put ones heart and soul into a job .
باتمام وجود کاری را انجام دادن
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
albinism
عدم وجود رنگ دانه در بدن
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
You are needed . They need you .
وجود شما مورد نیاز است
cosmologist
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
She loves him in spite lf sll his faults .
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
However hard he tried ...
با این وجود که او
[مرد]
سخت تلاش کرد ...
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Inquietude
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
Ah, what the heck!
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
There's no danger of that happening again.
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
cosmogony
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
There is one physician for every 260 inhabitants.
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
xanthoma
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
Where theres will theres a way .
<proverb>
تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
There is no reason to do something
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
residents
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Trinity
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
deque
یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
non striker
توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
windage
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
addressing
دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
The chances of a soloution are bleak.
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
There are ine milion book (volumes)in this library.
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
reticle
تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
I don't think there's any question about it.
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
There is no pleasure without pain .
<proverb>
هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
crevice corrosion
خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
double coincidence of wants
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
standard
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standards
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
notation
قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
laid paper
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
move of pattern
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
notations
قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
It is all over between them . They are thru with each other .
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
Where the carcass is there the ravens will collect together.
<proverb>
هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
natural rate hypothesis
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
There are many difference between Persian and English .
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com