English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (2 milliseconds)
English Persian
wage funds وجوه دستمزد
Search result with all words
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Other Matches
fund وجوه
funds وجوه
funded وجوه
depreciation allowances وجوه استهلاکی
capital fund وجوه سرمایه
coffers خزانه وجوه
cash flows وجوه در گردش
contingency fund وجوه احتیاطی
relief fund وجوه اعانه
emergency fund وجوه اضطراری
trust funds وجوه امانی
outs وجوه پرداختی
trust fund وجوه سپرده
sinkin fund وجوه استهلاکی
reserve fund وجوه اندوخته
reserve fund وجوه ذخیره
cash flow گردش وجوه
coffer خزانه وجوه
provident fund وجوه احتیاطی
pension funds وجوه بازنشستگی
common purse وجوه عمومی
trust fund وجوه پس انداز شده
trust fund وجوه متراکم شده
inflow of foreign funds ورود وجوه خارجی
face centered cubic مکعب مراکز وجوه پر
loanable funds وجوه وام دادنی
face centered cubic lattice شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
fcc lattice شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
loanable funds وجوه قابل عرضه به بازار پول
fund تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
funded تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
rhomb منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
provident fund وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
rapine دستمزد
factor payments دستمزد
feoff دستمزد
waged دستمزد
waging دستمزد
wages دستمزد
salaries دستمزد
pay دستمزد
salary دستمزد
stipends دستمزد
stipend دستمزد
wage دستمزد
paying دستمزد
pays دستمزد
cash-wage دستمزد نقدی
wage market بازار دستمزد
wage costs مخارج دستمزد
wage control کنترل دستمزد
wage constraint محدودیت دستمزد
wage compution day دستمزد ساعتی
wage cuts کاهش دستمزد
wage determination تعیین دستمزد
wage index شاخص دستمزد
wage policy سیاست دستمزد
wage funds مایه دستمزد
wage rate نرخ دستمزد
wage stabilization ثبات دستمزد
wage standard دستمزد استانده
wage freeze انجماد دستمزد
wage differentials اختلاف در دستمزد
wage ceiling حداکثر دستمزد
wage ceiling سقف دستمزد
daily pay دستمزد روزانه
direct labour دستمزد مستقیم
payroll سیاهه دستمزد
annual wage دستمزد سالانه
minimum wage حداقل دستمزد
rate of wage نرخ دستمزد
base wage rate حداقل دستمزد
fee مزد دستمزد
wage agreement قرارداد دستمزد
wage profit ratio نسبت دستمزد به سود
rate of wage increase نرخ افزایش دستمزد
wage system نظام پرداخت دستمزد
The wages wI'll be raised. دستمزد ها بالاخواهند رفت
raises بالا بردن دستمزد
raise بالا بردن دستمزد
wage price spiral دور تسلسل دستمزد
wage bargain چانه زنی دستمزد
wage flexibility انعطاف پذیری دستمزد
wage agreement موافقت نامه دستمزد
wage freeze ثابت نگهداشتن دستمزد
indirect labour هزینه دستمزد غیرمستقیم
wage income درامد بشکل دستمزد
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
practice fee دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
primage دستمزد بار زدن کشتی
mandate قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
double time پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
truck system اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
kabal قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
cottage contract نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
retainer حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
subsistence theory of wages نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com