English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (4 milliseconds)
English Persian
outs وجوه پرداختی
Other Matches
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
pays پرداختی
paying پرداختی
pay پرداختی
pay by instalments اقساط پرداختی
social security contributions پرداختی بابت تامین اجتماعی
account صورت مبالغ دریافتی و پرداختی
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
cash and carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
funds وجوه
fund وجوه
funded وجوه
depreciation allowances وجوه استهلاکی
emergency fund وجوه اضطراری
coffer خزانه وجوه
pension funds وجوه بازنشستگی
provident fund وجوه احتیاطی
relief fund وجوه اعانه
reserve fund وجوه ذخیره
sinkin fund وجوه استهلاکی
wage funds وجوه دستمزد
contingency fund وجوه احتیاطی
trust funds وجوه امانی
trust fund وجوه سپرده
cash flow گردش وجوه
coffers خزانه وجوه
capital fund وجوه سرمایه
common purse وجوه عمومی
reserve fund وجوه اندوخته
cash flows وجوه در گردش
trust fund وجوه پس انداز شده
trust fund وجوه متراکم شده
face centered cubic مکعب مراکز وجوه پر
loanable funds وجوه وام دادنی
inflow of foreign funds ورود وجوه خارجی
fcc lattice شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
face centered cubic lattice شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
fund تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
funded تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
loanable funds وجوه قابل عرضه به بازار پول
rhomb منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
provident fund وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com