English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
planet stricken وحشت زده ستاره زده
planet struck وحشت زده ستاره زده
Other Matches
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
planets ستاره سیار ستاره بخت
planet ستاره سیار ستاره بخت
concentrator وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
stelliform ستاره وار ستاره وش
fears وحشت
fearing وحشت
feared وحشت
fear وحشت
fray وحشت
awless بی وحشت
frayed وحشت
frays وحشت
funk وحشت
panic وحشت
panicked وحشت
panicking وحشت
awfulness وحشت
dreads وحشت
dreading وحشت
dread وحشت
trepidation وحشت
jitters وحشت
abhorrence وحشت
frights وحشت
fright وحشت
awed وحشت
awe وحشت
gris وحشت
dismalness وحشت
fright هراس وحشت
fear of the future وحشت از آینده
aghast وحشت زده
forlornness وحشت یاس
requiem نماز وحشت
requiems نماز وحشت
horror وحشت مورمور
horrors وحشت مورمور
dismays وحشت زدگی
terrors وحشت بلا
fear prayer نماز وحشت
morbid وحشت اور
dismay وحشت زدگی
frights هراس وحشت
panic stricken وحشت زده
affright وحشت زده
terror وحشت بلا
pavor nocturnus وحشت شبانه
alarum بیم و وحشت
cuse of a موجب وحشت
horror-struck وحشت زده
dismayed وحشت زدگی
dismaying وحشت زدگی
frightened وحشت زده
awestricken وحشت زده
awestruck وحشت زده
struck with teror وحشت زده
panic struck وحشت زده
strike with terror وحشت زده
horror struck وحشت زده
gally وحشت زده کردن
heart skip a beat <idiom> وحشت زده یا بر آشفتن
gruesomely چنانکه وحشت اورد
startles وحشت زده شدن
terrified وحشت زده کردن
jittery وحشت زده و عصبی
startle وحشت زده شدن
startle پرش وحشت زدگی
startled وحشت زده شدن
startled پرش وحشت زدگی
startles پرش وحشت زدگی
appals وحشت زده شدن
appallingly وحشت زده شدن
horrendous ترسناک وحشت اور
terrifies وحشت زده کردن
horrifying وحشت زده کردن
horrifies وحشت زده کردن
horrify وحشت زده کردن
horrified وحشت زده کردن
terrifying وحشت زده کردن
appalled وحشت زده شدن
appall وحشت زده شدن
appal وحشت زده شدن
terrible وحشت اور ترسناک
terrify وحشت زده کردن
panicking هراس وحشت زده کردن
panicked هراس وحشت زده کردن
to put the fear of God into somebody کسی را وحشت زده کردن
panic هراس وحشت زده کردن
alarms بیم و وحشت ساعت زنگی
gast وحشت جانور بدون اولاد
My hair stood on end . مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
creepy وحشت زده غیر عادی
overawe خیلی وحشت زده کردن
overawed خیلی وحشت زده کردن
overawes خیلی وحشت زده کردن
overawing خیلی وحشت زده کردن
gruesome وحشت اور نفرت انگیز
alarm بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmingly بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmed بیم و وحشت ساعت زنگی
stage fright وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
to escape with nothing more than/just a fright از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
consternate احساس تحیر و وحشت کردن متوحش شدن
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
He had the air of a frightened(scared)child. حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
asterisks ستاره
starless بی ستاره
stellar پر ستاره
aster ستاره
asterisk ستاره
starred ستاره
star ستاره
stars ستاره
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
north star ستاره قطبی
neutron star ستاره نوترونی
y network شبکه ستاره
y winding اتصال ستاره
nova فانی ستاره
north star ستاره شمالی
neptune ستاره نپتون
multiple star ستاره چندگانه
loadstar ستاره راهنما
lodestar ستاره قطبی
lodestar ستاره راهنما
lodestaror load ستاره قطبی
lucifer ستاره بامدادی
lunette ستاره صغیر
medusa ستاره دریایی
moring star ستاره بامداد
rolling stone <idiom> ستاره سهیل
morning star ستاره صبح
morning star ستاره بامدادی
loadstar ستاره قطبی
y connection اتصال ستاره
star spangled مزین به ستاره
star spangled ستاره نشان
supergaint ستاره ابرغول
star voltage ولتاژ ستاره
vesper ستاره غروب
y voltage ولتاژ ستاره
star washer واشر ستاره ای
star bit بیت ستاره
uranus ستاره اورانوس
starlet ستاره کوچک
starlet ستاره کوره
starlike ستاره مانند
stellate ستاره مانند
star finder ستاره یاب
star connection اتصال ستاره
planetesimal کوچک ستاره
pluto ستاره پلوتو
polaris ستاره قطبی
polaris ستاره جدی
farsi be engilisi ارایشگاه ستاره
polestar ستاره قطبی
hexagram ستاره شش وجهی
proto star پیش ستاره
pulsating star ستاره تپنده
sabaism ستاره پرستی
sea nettle ستاره دریای
stelliform بشکل ستاره
asterial ستاره شکل
pip ستاره سردوش
cameleopardalis ستاره زرافه
camelopard ستاره زرافه
asterisks نشان ستاره
mars ستاره مریخ
astrologers ستاره شناس
stellar ستاره وار
comets ستاره گیسودار
astrologer ستاره شناس
pipping ستاره سردوش
an infinitude of stars تعدادنامحدودی ستاره
astronmer ستاره شناس
asterism نشان ستاره
stellar شبیه ستاره
companion ستاره ندیم
pipped ستاره سردوش
Pole Star ستاره قطبی
asterisk نشان ستاره
asteroidal مانند ستاره
asteroid شبیه ستاره
astronavigation ستاره نوردی
asteroids شبیه ستاره
starfish ستاره دریایی
d. star ستاره جفتی
goat ستاره جدی
georgium sidus ستاره جرج
pips ستاره سردوش
Jove ستاره مشتری
shooting stars ستاره ثاقب
hesper ستاره مغرب
hesperus ستاره شام
astronomers ستاره شناس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com