Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
face up
ورق روبه بالا
Search result with all words
english toy spaniel
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
Other Matches
north
روبه شمال
face
نما روبه
foxiness
روبه صفتی
aport
روبه بندر
alow
روبه پایین
heavenward
روبه اسمان
faces
نما روبه
downward
روبه پایین
pronely
روبه زمین
one foot in the grave
<idiom>
روبه موت
to lay prostrate
روبه زمین خواباندن
degenerating
روبه انحطاط گذاردن
landside
طرف روبه خشکی
to lie prostrate
روبه زمین خوابیدن
point-blank
روبه نشان مستقیم
point blank
روبه نشان مستقیم
slyness
روبه بازی شیطنت
in the wired eye
روبه روی باد
hypaethral
بی پوشش روبه اسمان
to be on the increase
روبه افزایش گذاشتن
decrescent
روبه نقصان گذارنده
gray
روبه سفیدی رونده
degenerated
روبه انحطاط گذاردن
degenerates
روبه انحطاط گذاردن
degenerate
روبه انحطاط گذاردن
moribund
در سکرات موت روبه مرگ
fowling
روبه بازی یادوروئی کردن
extrorse
روبه بیرون پشت بمادگی
snail's pace
<idiom>
حرکت آهسته روبه جلو
straight off
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
so far, so good
<idiom>
تا حالاهمه چیز روبه راه است
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
lever bridge
پل بالا رو
upper
بالا
galleries
لژ بالا
aweigh
بالا
gallery
لژ بالا
highest
بالا
upping
بالا
up
رو به بالا
balcony
لژ بالا
up
بالا
uppermost
از بالا
overhead
سر بالا
upping
رو به بالا
on high
در بالا
upped
بالا
balconies
لژ بالا
upped
رو به بالا
aloft
بالا
top
بالا
highs
بالا
headwater
بالا اب
at a great age
در سن بالا یی
ascendancy
بالا
ascendency
بالا
over-
بالا
outreach
بالا
up stairs
بالا
up there
ان بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
upper limit
حد بالا
over
بالا
upside
بالا
superincumbent
از بالا
above
در بالا
overtones
بالا تن
overhead
بالا
atop
بالا
high
بالا
overtone
بالا تن
to bring up
بالا اوردن
embezzled
بالا کشیدن
embezzle
بالا کشیدن
raising
بالا اوردن
embezzles
بالا کشیدن
to fetch up
بالا اوردن
to cast the g.
بالا اوردن
the above figures
ارقام بالا
they were filfty at the outsid
دست بالا
the upper storey
اشکوب بالا
to puff up
بالا امدن
to puff out
بالا امدن
upriser
بالا رونده
upgraded
بالا بردن
upgraded
از درجه بالا
upgraded
بطرف بالا
upgrades
بالا بردن
upgrades
از درجه بالا
upgrades
بطرف بالا
upgrading
بالا بردن
upgrade
بطرف بالا
upgrade
از درجه بالا
uprear
بالا بردن
upraise
بالا بردن
upper bound
کران بالا
upper beam
تیر بالا
uplifter
بالا برنده
up and down
بالا و پایین
unfield
میدان بالا
upgrade
بالا بردن
upgrading
از درجه بالا
upgrading
بطرف بالا
shoot out
بالا جستن
shoot-out
بالا جستن
shoot-outs
بالا جستن
soar
بالا رفتن
soared
بالا رفتن
soars
بالا رفتن
top carriage
قنداق بالا
shoot forth
بالا جستن
top pour
ریختن از بالا
topmast
دکل بالا
rallied
بالا بردن قی مت
rallies
بالا بردن قی مت
rally
بالا بردن قی مت
toss your oars
پارو بالا
topsides
قسمت بالا
top cast
ریختن از بالا
topside
قسمت بالا
to set in
بالا امدن
embezzling
بالا کشیدن
toss
بالا انداختن
hoisted
بالا کشیدن
hoists
بالا بردن
high order
رتبه بالا
hoists
بالا کشیدن
uplift
بالا بردن
uplifts
بالا بردن
high impedance
امپدانس بالا
high grown
بلند بالا
hoisted
بالا بردن
hoist
بالا کشیدن
hoist
بالا بردن
tossed
بالا انداختن
tosses
بالا انداختن
tossing
بالا انداختن
high temperature
دمای بالا
high storage
انباره بالا
high resolution
وضوح بالا
high precison
دقت بالا
atop
بطرف بالا
heave
بالا کشیدن
heaved
بالا کشیدن
radius
زند بالا
heave away
بالا بکشید
head piece
قسمت بالا
h.f.
فرکانس بالا
ascendance
بالا رفتن
ascendent
بالا رونده
ascensive
بالا رونده
at the utmost
دست بالا
face up feed
خورد رو به بالا
heave in
بالا کشیدن
high burst
ترکش بالا
high contrast
تغایر بالا
high frequency alternator
ژنراتورفرکانس بالا
high frequency
فرکانس بالا
high frequency
بسامد بالا
ascending
بالا رونده
booster
بالا برنده
boosters
بالا برنده
high efficiency
راندمان بالا
abovestairs
طبقه بالا
bottom up
از پایین به بالا
talll
بلند بالا
promote
بالا بردن
promoted
بالا بردن
promotes
بالا بردن
promoting
بالا بردن
upheaval
بالا امدن
upheavals
بالا امدن
scandent
بالا رونده
res
noitaloseR بالا
elevating
بالا بردن
elevates
بالا بردن
elevate
بالا بردن
surmountable
بالا قرارگرفتنی
spoke bone
زند بالا
aspire
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
aspires
بالا رفتن
aspiring
بالا رفتن
Mt
بالا رفتن
Mts
بالا رفتن
regorge
بالا اوردن
radio frequency
فرکانس بالا
pushup
بالا فشردنی
joo chin pyon soon koot
کف دست بالا
jack up
بالا بردن
it comes from above
از بالا می آید
intumesce
بالا امدن
high wing
بال بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com