Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
sinusitis
ورم درون حفرههای سر یا جیبهای هوایی
Other Matches
sinuses
درون حفرههای پیشانی وگونه ها
sinus
درون حفرههای پیشانی وگونه ها
lunar craters
حفرههای ماه
antrum
حفرههای بدن
moon craters
حفرههای ماه
octahedral holes
حفرههای هشت وجهی
locular
دارای حفرههای کوچک
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
tamp
دوباره پرکردن حفرههای ازمایشی
teethridge
برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قراردارد
airlift service
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
holiday
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
air delivery container
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
flak
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
air scoop
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
fly through
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air interdiction
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air pilots
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air superiority
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
aviation pay
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
in line processing
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
aired
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
notice to airmen
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material
ماتریل هوایی وسایل هوایی
airs
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
septum
حفرههای بینی پره بینی
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashes
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
air photographic
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
airlift capacity
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
air search attack unit
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
air defense commander
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
channel airlift
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
air survey photography
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
combat airlift support
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
tactical air control center
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
chalk number
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
air defense action area
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
endocarp
درون بر
inward
درون
in the recesses of the heart
در درون دل
endogenous
درون زا
interior
درون
insides
درون
cores
درون
core
درون
reentrant
درون رو
ben
درون
abintra
از درون
inside
درون
interiors
درون
interiorly
از درون
inhaul line
درون کش
inbound
به درون
inly
از درون
internally
از درون
air position
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
intramuscular
درون عضلانی
intramuscular
درون ماهیچهای
interstitial
درون شبکهای
idiotropic
درون نگر
talent
درون داشت
immigration
درون کوچی
interior
درونی درون
intracellular
درون یاختهای
intramolecular
درون مولکولی
intramolecular
درون ذرهای
intrapsychic
درون روانی
inborn
درون زاد
talents
درون داشت
intravenous
درون وریدی
intravenously
درون وریدی
innate
درون زاد
introjection
درون فکنی
introflexion
سوی درون
introspection
درون گرایی
intrauterine
درون رحمی
online
درون خطی
introspection
درون نگری
entrance
درون رفت
intrastate
درون کشوری
intrastate
درون ایالتی
intrapersonal
درون فردی
intraindividual
درون فردی
subjectivism
درون گرایی
self reflection
درون اندیشی
intradermal
درون پوستی
influent
درون ریز
intradermic
درون پوستی
ingression
درون روی
insalivate
درون یورش
entranced
درون رفت
entrancing
درون رفت
inlier
درون هشته
inrush
درون یورش
inner directed
درون وابسته
subversion
درون واژگونی
ingrowing
درون رویان
retropulsion
درون ریزی
interiors
درونی درون
inland
درون کشور
introspective
درون نگر
assimilation
درون سازی
introspective
درون نگرانه
pronation
درون گرداندن
intrafusal
درون دوکی
on line
درون خطی
intracranial
درون جمجمهای
intercontinental
درون بری
throughout
از درون وبیرون
inpouring
بسوی درون
inwards or inward
سوی درون
endopsychic
درون روانی
endocardium
درون شامه دل
endobiotic
درون بافتی
feeds
درون گذاشت
inputted
درون گذاشت
endoscope
درون بین
inbreeding
درون همسری
input
درون داد
input
درون گذاشت
located inside
در درون قرارگرفته
emigration
درون کوچکی
feed
درون گذاشت
endosmose
درون راند
inputted
درون داد
endocrinology
درون ریزشناسی
endoderm
درون پوست
entrances
درون رفت
endomorph
درون دگرگون
endolymph
درون- لنف
endogeny
درون زایی
endogenous variable
متغیر درون زا
underground water
اب درون زمین
endophagous
درون خوار
endogenous
درون زاد
endogen
درون زایی
endogamy
درون همسری
endogamous
درون همسری
endoplasm
درون مایه
transcrystalline
درون بلورهای
endothelium
درون پوش
inbuilt
درون بافته
endocrine
درون ریز
insight
درون بینی
insights
درون بینی
entotic
درون گوشی
interpolation
درون گیری
interpolations
درون یابی
introversion
درون گرایی
autochthonous
درون خیز
interpolations
درون گیری
ataraxia
ارامش درون
talented
درون داشت
introvert
درون گرا
entoderm
درون پوست
interpolation
درون یابی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com