Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
stomatitis
ورم مخاط دهان ولثه
Other Matches
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
stomal
دهان دار وابسته به دهان
phlegm
مخاط
mucus
مخاط
blennorhaea
جریان مخاط
air thread
مخاط شیطان
pituitous
مخاط مانند
gleet
ریزش مخاط
mucus of the nose
مخاط بینی
muciferous
دارای مخاط
blennorhagia
جریان مخاط
mucorrhea
ریزش مخاط
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
mucopurulent
دارای جراحت و مخاط
colitis
ورم مخاط روده بزرگ
hayfever
[med.]
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
allergic rhinitis
[med.]
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
pollenosis
[med.]
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
pollinosis
[med.]
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
hay fever
[med.]
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
end bulb
انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
phlegm
[secretion in the airway during inflammation]
بلغم
[مخاط]
[ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب]
[پزشکی]
astomatal
بی دهان
unmuffle
دهان
astomatous
بی دهان
mouthed
دهان
mouthing
دهان
puss
دهان
chops
دهان
mouth
دهان
gobs
دهان
gob
دهان
mouths
دهان
jibbing
دهان
polystome
دهان
jibs
دهان
OS
دهان
slobbered
اب دهان
spittle
اب دهان
saliva
اب دهان
slobber
اب دهان
potato box
دهان
jibbed
دهان
polystomatous
دهان
slobbering
اب دهان
jib
دهان
slobbers
اب دهان
microstomous
کوچک دهان
widemouthed
دهان باز
neb
پوزه دهان
mouthed
در دهان گذاشتن
mouthy
دهان دار
mouths
در دهان گذاشتن
peroral
از راه دهان
mouthing
در دهان گذاشتن
mouth-watering
دهان آب انداز
insalivate
اب دهان زدن به
toho
دهان ببر
cyclostomate
دهان گرد
stomatic
شبیه دهان
cyclostomatous
دهان گرد
throats
صدا دهان
throat
صدا دهان
stomatal
دهان دار
stomatal
وابسته به دهان
stomatology
دهان پزشکی
stomatous
دهان دار
stoma
شکاف دهان
orals
از راه دهان
fomalhaut
دهان ماهی
oral
از راه دهان
rictus
چاک دهان
to shut up
دهان بستن
openmouthed
دهان باز
stomatitis
ورم دهان
mouth
در دهان گذاشتن
mouthwash
دهان شویه
reeked
بخار دهان
reek
بخار دهان
slobbering
دهان را اب انداختن
halitosis
گند دهان
slobbered
دهان را اب انداختن
astomatal
فاقد دهان
scolds
ادم بد دهان
fetid
گند دهان
scold
ادم بد دهان
palate
سقف دهان
palates
سقف دهان
gymnostomous
برهنه دهان
scolded
ادم بد دهان
reeks
بخار دهان
gag
دهان باز کن
mouthwashes
دهان شویه
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
spits
اب دهان خدو
spit
اب دهان خدو
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
reeking
بخار دهان
gags
دهان باز کن
gagged
دهان باز کن
gagging
دهان باز کن
slobber
دهان را اب انداختن
slobbers
دهان را اب انداختن
halitosis
بدبویی دهان
[پزشکی]
screw up
غنچه کردن دهان
ejaculates
از دهان بیرون پراندن
bad breath
بدبویی دهان
[پزشکی]
fetor oris
بدبویی دهان
[پزشکی]
dry mouth
خشکی دهان
[پزشکی]
dry mouth syndrome
خشکی دهان
[پزشکی]
xerostomia
خشکی دهان
[پزشکی]
paralysis of the face
لغو یا کجی دهان
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
trap
دهان
[اصطلاح روزمره]
swearer
ادم بد دهان وفحاش
to escape one's lips
از دهان کسی در رفتن
toadfish
ماهی دهان گشاددریایی
throw to the wolves
<idiom>
به دهان گرگ انداختن
gob
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
stomatogastric
وابسته به دهان ومعده
jaws
دهان
[اصطلاح روزمره]
maw
دهان
[اصطلاح روزمره]
spiracular
شبیه سوراخ دهان
chops
دهان
[اصطلاح روزمره]
yap
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
bazoo
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
pie hole
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
cake-hole
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
mush
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
To muzzle the people.
دهان مردم را بستن
orinasal
از دهان و بینی درامده
mugged
ساده لوح دهان
drools
اب از دهان تراوش شدن
ejaculate
از دهان بیرون پراندن
ejaculating
از دهان بیرون پراندن
muzzling
دهان بند دهنه
trap
نیرنگ فریب دهان
slobbered
اب دهان روان ساختن
aboral
نقطه مقابل دهان
ejaculated
از دهان بیرون پراندن
clump block
قرقره دهان گشاد
drooling
اب از دهان تراوش شدن
gagging
دهان بند بستن
mug
ساده لوح دهان
mugging
ساده لوح دهان
mugs
ساده لوح دهان
Wellington
چکمه دهان گشاد
drool
اب از دهان تراوش شدن
slobbers
اب دهان روان ساختن
spits
اب دهان پرتاب کردن
drooled
اب از دهان تراوش شدن
spit
اب دهان پرتاب کردن
muzzles
دهان بند دهنه
muzzled
دهان بند دهنه
blurt
از دهان بیرون انداختن
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
mouthpart
زائده نزدیک دهان
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
slobber
اب دهان روان ساختن
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
hagfish
مارماهی دهان گرد
slobbering
اب دهان روان ساختن
socket
کام
[سقف دهان]
muzzle
دهان بند دهنه
squiggle
در دهان قرقره کردن
squiggles
در دهان قرقره کردن
gags
دهان بند بستن
gagged
دهان بند بستن
fullmouthed
دارای دهان کامل
gag
دهان بند بستن
aftertastes
اثر و طعم غذا در دهان
a hand to mouth existence
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
To sound someone out . To feel someones pulse .
مزه دهان کسی را فهمیدن
aftertaste
اثر و طعم غذا در دهان
gapes
نگاه خیره با دهان باز
gape
نگاه خیره با دهان باز
gaping
نگاه خیره با دهان باز
gaped
نگاه خیره با دهان باز
cyclostomatous
وابسته به جانور دهان گرد
to gape
با خیره دهان باز کردن
cyclostome
جانور از راسته دهان گردان
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
cyclostomate
وابسته به جانور دهان گرد
saliva test
ازمایش بزاق دهان اسب
living from hand to mouth
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
he did not open his lips
دهان نگشود سخن نگفت
hand to mouth reaction
واکنش دست به دهان بردن
jump into the lion's mouth
<idiom>
خود را توی دهان افعی انداختن
muffles
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
slobbered
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbering
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
muffling
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffle
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
To do something the hard way . to do something in a roundabout way.
لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
slobber
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com