English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English Persian
pin ورودی با سه سوزن
pinned ورودی با سه سوزن
pinning ورودی با سه سوزن
Search result with all words
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
sockets سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
jack ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
jacks ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
Other Matches
acupunctuate با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
needle point سر سوزن سوزن دوزی
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
JK flip flop نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
hash تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
hash الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
input preamplifier پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
list لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
dac مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
d/a converter مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
approach channel کانال ورودی- نهر ورودی
inputted 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
adder مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
analog مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chains فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
full مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
analogues مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogue مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
switch point سوزن
styluses سوزن
stilus سوزن
needling سوزن
needle سوزن
stylus سوزن
needled سوزن
needles سوزن
needleful یک سوزن نخ
styli سوزن
bards سوزن
bard سوزن
drilling pipe سوزن حفاری
housewife سوزن دان
switch سوزن دوراهی
needles سوزن پیکاپ
darning needle سوزن رفوگری
prick خراش سوزن
switched سوزن دوراهی
housewives سوزن دان
needle point نوک سوزن
core nail سوزن هسته
pricked خراش سوزن
whisker سوزن بلور
firing pin سوزن اتش
firing pin سوزن ماشه
injects سوزن زدن
injecting سوزن زدن
injected سوزن زدن
inject سوزن زدن
pricks خراش سوزن
pricking خراش سوزن
sew سوزن کاری
needling سوزن پیکاپ
work basket سبد سوزن و نخ
aciform بشکل سوزن
vga - سوزن یا پورت
aciculate سوزن وار
acicular سوزن وار
test point سوزن ازمایشی
staple سوزن منگنه
needle سوزن پیکاپ
work baskets سبد سوزن و نخ
sailmaker's needle سوزن چادردوزی
touch needle سوزن محک
packing needle سوزن جوالدوزی
darning neddle سوزن رفوگری
the eye of the needle سوراخ سوزن
pointsman سوزن بان
switches سوزن دوراهی
catwhisker سوزن بلور
belonephebia سوزن هراسی
needled سوزن پیکاپ
dense index اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
inputted توان ورودی ورودی
input توان ورودی ورودی
needle سوزن دوزی کردن
dog spike سوزن نوک گیر
needle book سوزن دان کتابی
needle lace کار سوزن دوزی
needles با سوزن تزریق کردن
needle test of vicat ازمایش با سوزن ویکا
needles سوزن دوزی کردن
needlework کار سوزن دوزی
gate سوزن اتصال به یک FET
needled با سوزن تزریق کردن
needled سوزن دوزی کردن
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
gates سوزن اتصال به یک FET
needle با سوزن تزریق کردن
vaccine point سوزن ابله کوبی
drop on سوزن دوراهی خط اهن
needling سوزن دوزی کردن
firing pin سوزن قفل اتش
eying دهانه سوراخ سوزن
eying گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes دهانه سوراخ سوزن
eyeing گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes گوشوارهای سوراخ سوزن
eyeing دهانه سوراخ سوزن
eye گوشوارهای سوراخ سوزن
eye دهانه سوراخ سوزن
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
needling با سوزن تزریق کردن
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
needled سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
hypo سوزن تزریق زیر جلدی
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
needling سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needle سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
tone arm الت سوزن نگهدار گرامافون
switchman سوزن بان راه اهن
There is no room to throw a needle . <proverb> جاى سوزن انداختن نیست .
palm and needle کفه چرمی ملوانی و سوزن
input output processor پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
hyodermic needle سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypodermic سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
needleful نخی که یکبار درته سوزن میکنند
hypodermics سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
prickling احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
etui جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
acupuncture روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
needle work سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
center fire اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
reeve ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
staple سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
embriodery [آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
isoclinal line خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
needling سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
isoclinic line خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
pinned قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fancy work سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
propylaeum سر در ورودی
entrance ورودی
entranced ورودی
primary ورودی
entrances ورودی
inflow ورودی
entrancing ورودی
intake ورودی
intakes ورودی
access ورودی
inputted ورودی
entrance door ورودی
entry door ورودی
front door [of house] ورودی
entrance در ورودی
entry door در ورودی
front door [of house] در ورودی
inlets ورودی
entrance door در ورودی
inlet ورودی
input queue صف ورودی
input ورودی
gateway ورودی
actual water income اب ورودی موثر
doorway درگاه ورودی
columniation رواق ورودی
inputted وسیله ورودی
surface inflow اب سطحی ورودی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com