Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
acetylation
ورود ریشهء
Other Matches
acetylize
دارای ریشهء
acetylate
دارای ریشهء
acetyl
ریشهء یک فرفیتی بفرمول CO3CH
amino
حاوی ریشهء امین وابسته به عامل امین
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
aconite
تاج الملوک ریشهء تاج الملوک
right of entry
حق ورود
entrance
ورود
imported
ورود
entry
ورود
arr
ورود
inductions
ورود
induction
ورود
introit
ورود
entranced
ورود
entree
ورود
entrances
ورود
import
ورود
entrancing
ورود
infare
ورود
ingress
ورود
ingression
ورود
appulse
ورود
inning
ورود
admitance
ورود
introgression
ورود
arrivals
ورود
accession
ورود
re-entry
ورود
re entry
ورود
importation
ورود
air inclusion
ورود هوا
entrance fees
حق ورود
importing
ورود
arrival
ورود
entrance fee
حق ورود
data insertion
ورود داده ها
data import
ورود داده
due in
در شرف ورود
inlets
ورود دخول
capital inflow
ورود سرمایه
house-warmings
جشن ورود
landfall
ورود بخشکی
house-warming
جشن ورود
arrival rate
نرخ ورود
house warming
جشن ورود
cost to entry
هزینه ورود
landfalls
ورود بخشکی
approach ramp
فرازای ورود
ease of entry
سهولت ورود
energy intake
ورود انرژی
port of entry
بندرمحل ورود
receipt statement
اعلامیه ورود
reebtry
ورود مجدد
arrival hall
سالن ورود
arrival hall
سالن ورود
on arrival
هنگام ورود
when entering
هنگام ورود
log in sequrity
ایمنی ورود
landfall n
ورود بخشکی
landding
ورود بخشکی
entering angle
زاویه ورود
entree
اجازهء ورود
entry point
نقطه ورود
entry side
جهت ورود
fifo
به ترتیب ورود
first in first out
بترتیب ورود
first in first out
به ترتیب ورود
forcible entry
ورود عدوانی
free entrance
ورود مجانی
initation
ورود بعضویت
inlet time
زمان ورود
input of current
ورود جریان
intervance of third party
ورود ثالث
intrant
ورود رسمی
influxes
ورود هجوم
landing
ورود بخشکی
tokens
بلیط ورود
advent
ظهور و ورود
admissions
اجازهء ورود
homecoming
ورود بخانه
importing
مفهوم ورود
imported
مفهوم ورود
import
مفهوم ورود
tardiness
تاخیر ورود
influx
ورود هجوم
homecomings
ورود بخانه
admission
اجازهء ورود
admittance
ورود دخول
entry
ورود راهرو
landing
ورود به خشکی
landings
ورود بخشکی
landings
ورود به خشکی
token
اجازه ورود
token
بلیط ورود
inlet
ورود دخول
tokens
اجازه ورود
inflow of foreign funds
ورود وجوه خارجی
last in first out
بترتیب عکس ورود
entranced
حق ورود دروازهء دخول
gold import point
نقطه ورود طلا
entrances
ورودیه اجازه ورود
lifo
به ترتیب عکس ورود
ingress
حق دخول اجازه ورود
inflow of labor
جریان ورود کارگر
entrances
حق ورود دروازهء دخول
raid
ورود ناگهانی پلیس
entrancing
ورودیه اجازه ورود
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
infare
مهمانی بمناسبت ورود
hailed
اعلام ورود کردن
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
hail
اعلام ورود کردن
hailing
اعلام ورود کردن
search warrant
حکم بازرسی و ورود
fifo
خروج به ترتیب ورود
hails
اعلام ورود کردن
last in first out
به ترتیب عکس ورود
estimated time of arrival
زمان تقریبی ورود
raided
ورود ناگهانی پلیس
entry plan
طرح ورود به بندر
raiding
ورود ناگهانی پلیس
raids
ورود ناگهانی پلیس
entrance
ورودیه اجازه ورود
entrance
حق ورود دروازهء دخول
entranced
ورودیه اجازه ورود
search warrants
حکم بازرسی و ورود
law of prior entry
قانون تقدم ورود
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
coast in point
نقطه ورود به ساحل
let someone through
اجازه ورود دادن
gates
وسایل ورود ورودیه
gate
وسایل ورود ورودیه
visas
اجازه ورود به کشوربیگانه
visa
اجازه ورود به کشوربیگانه
police raid
ورود ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
gangplanks
تخته ورود به ناو
gangplank
تخته ورود به ناو
clearance inwards
مجوز ورود کشتی
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
barrier to entry
منع ورود به صنعت
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
rje
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
we watched for his arrival
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
to announce one's arrival
ورود خود را اعلام کردن
sign-on
ورود به سیستم
[رایانه شناسی]
gangway
محل ورود و خروج از ناو
clearance inwards
ورود کشتی به محوطه گمرک
house-warmings
جشن ورود بخانه تازه
docl pass
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
house-warming
جشن ورود بخانه تازه
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
gangways
محل ورود و خروج از ناو
clearance inwards
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
house warming
جشن ورود بخانه تازه
burglaries
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
Upon his arrival , he delinered a speech .
به محض ورود نطقی ایراد کرد
entry
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
burglary
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
demurred
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
demur
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
snug down
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
check-ins
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
to refuse somebody entry
[admission]
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
single sign-on
ورود یگانه به سیستم
[رایانه شناسی]
demurring
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
demurs
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
postulancy
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
pound breach
هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
scenarios
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
scenario
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
to take off one
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
input
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
valve
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
picketed
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
valves
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
open general license
اجازه ورود کالاهایی که دارای محدودیتی نمیباشند
admission is free to all
ورود برای همه یا همگان آزاد است
picket
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
pratique
اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
inputted
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
the open door
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
pickets
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
eta
arrival of time estimated زمان تقریبی ورود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com