English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (8 milliseconds)
English Persian
milliequvalent weight وزن هم ارز میلی گرمی
Other Matches
hotness گرمی
glow گرمی
ardour گرمی
fervency گرمی
glowed گرمی
glows گرمی
cordiality گرمی
warmly به گرمی
mugginess گرمی
ardor گرمی
fervor گرمی
fieriness گرمی
zing گرمی
fervour گرمی
rut گرمی
reliance دل گرمی
heat گرمی
heats گرمی
warmth گرمی
ruts گرمی
i rest upon your promise پشت گرمی
mettle گرمی غیرت
fervidity گرمی زیاد
zeal گرمی تعصب
fervidness گرمی زیاد
gramme equivalent هم ارز گرمی
gram equivalent هم ارز گرمی
tepidity نیم گرمی
ebullience گرمی و نشاط
tepefaction نیم گرمی
stewing گرمی داغی
stewed گرمی داغی
stew گرمی داغی
prickly heat گرمی دانه
stews گرمی داغی
disapprobation بی میلی
discretional میلی
disrelish بی میلی
milli میلی
disaffection بی میلی
dismay بی میلی
reluctance بی میلی
indisposedness بی میلی
inappetence بی میلی
grudge بی میلی
unwillingness بی میلی
indisposition بی میلی
indispositions بی میلی
reluctancy بی میلی
lassitude بی میلی
dismayed بی میلی
dismaying بی میلی
dismays بی میلی
grudges بی میلی
grudged بی میلی
disinclination بی میلی
pyrogenous گرمازا گرمی بخش
with open arms <idiom> با گرمی استفاده کردن
pyrogenic گرمازا گرمی بخش
Chess is my pastim (hobby). سر گرمی من شطرنج است
trust اطمینان پشت گرمی
trusts اطمینان پشت گرمی
eruption of rash درامدن گرمی دانه
gram atomic weight وزن گرمی اتم
trusts پشت گرمی داشتن به
She has a delightfully mellow voice . صدای گرمی دارد
trusted پشت گرمی داشتن به
gram equivalent weight وزن گرمی هم ارز
trusted اطمینان پشت گرمی
trust پشت گرمی داشتن به
unwillingly از روی بی میلی
mv میلی ولت
mmn میلی میکرون
millivolt میلی ولت
millisecond میلی ثانیه
milliroentgen میلی رونتگن
reluct بی میلی نشاندادن
ribbed میل میلی
afraid از روی بی میلی
distaste بی میلی بدامدن
milisecond میلی ثانیه
millimicrosecond میلی میکروثانیه
millimicron میلی میکرون
millimeter میلی متر
m.h. میلی هانری
mh میلی هنری
millihenry میلی هنری
listlessness بی علاقگی بی میلی
inclination compass قطبنمای میلی
half heartedness بی میلی سردی
anaphrodisia بی میلی جنسی
millibar میلی بار
milliammeter میلی امپرسنج
milliampere میلی امپر
lean خم شدن پشت گرمی داشتن
warm up دست گرمی بازی کردن
He is a warn blooded person. آدم خون گرمی است
leans خم شدن پشت گرمی داشتن
calefacient داروی گرم کننده گرمی ده
leaned خم شدن پشت گرمی داشتن
He has a delightful touch on the guitar . گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
millivoltmeter میلی ولت سنج
deprecatory حاکی از نارضایتی یا بی میلی
hang back بی میلی نشان دادن
with a bad grace به اکراه ازروی بی میلی
horse trade بازار گرمی وچانه زنی درمعاملات
sales talk مذاکره وبازار گرمی برای فروش
To be a good conversationalist . دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
cambric tea نوشابه گرمی از اب و شیر وشکر و اغلب چای
my unwillingness to study بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
impenitence بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
ontos تفنگ 601 میلی متری دو لولهای خودکششی
howtar خمپاره انداز 701 میلی متری سنگین
parliamentary train قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours. ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
PhotoCD استاندارد ذخیره سازی نگاتیوها یا قط عات فتوگرافیک میلی متی به صورت دیجیتال روی ROM-CD
apophasis افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
reluctate مقابله کردن بی میلی کردن
duster توپ 04 میلی متری ضدهوایی داستر نوعی توپ ضدهوایی
dusters توپ 04 میلی متری ضدهوایی داستر نوعی توپ ضدهوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com