English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (8 milliseconds)
English Persian
means of transport وسائط نقلیه
Search result with all words
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
traffic عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficked عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficking عبو ومرور وسائط نقلیه
traffics عبو ومرور وسائط نقلیه
stoplight چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
stoplights چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
logistics شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
hijack دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
meeting تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
meetings تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
dilly وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
traffick عبو ومرور وسائط نقلیه
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer park محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailerite ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
Other Matches
piggy back traffic حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggyback trafic حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
transhipment انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
steed وسیله نقلیه
steeds وسیله نقلیه
vehicles وسیله نقلیه
vehicle وسیله نقلیه
conveying appliance وسیله نقلیه
transport car وسیله نقلیه
conveyances وسیله نقلیه
transports وسیله نقلیه
transported وسیله نقلیه
transporting وسیله نقلیه
conveyance وسیله نقلیه
transport وسیله نقلیه
traction battery باطری وسیله نقلیه
vehicle chain زنجیر وسیله نقلیه
traction motor موتور وسیله نقلیه
space vehicle وسیله نقلیه فضایی
six by six وسیله نقلیه شش چرخه
motor vehicle وسیله نقلیه موتوری
utility vehicle وسیله نقلیه عمومی
Other means of transport سایر وسایل نقلیه
power plants محرکه وسیله نقلیه
articulated vehicle وسیله نقلیه مفصلی
utility car وسیله نقلیه عمومی
conveyance وسیله نقلیه ابلاغ
conveyances وسیله نقلیه ابلاغ
power plant محرکه وسیله نقلیه
right of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
rights of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
utility vehicle وسیله نقلیه عام المنفعه
to alight from a vehicle پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
to catch the connection وسیله نقلیه رابط را گرفتن
trafficked رفت و امد وسایل نقلیه
refrigerator vehicle وسیله نقلیه یخچال دار
pay load فرفیت مفید وسیله نقلیه
bale cubic capacity تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
bare boat charter اجاره دربست وسیله نقلیه
motorcar وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
crawl drive محرک وسیله نقلیه خزنده
crawl type vehicle وسیله نقلیه نوع خزنده
dead storage انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
deadweight tonnage حداکثر تناژ وسیله نقلیه
traffic رفت و امد وسایل نقلیه
automotive تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
shuttles وسیله نقلیه با مسیر مشخص
amaxophobia هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
shuttled وسیله نقلیه با مسیر مشخص
traffics رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking رفت و امد وسایل نقلیه
slot charter اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
amphibian vehicle وسیله نقلیه برای خشکی و اب
automotive مربوط به وسایل نقلیه خودرو
shuttle وسیله نقلیه با مسیر مشخص
high beam نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
earthmover [bulldozer] بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
caterpillar bulldozer بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
dozer [colloquial] [bulldozer] بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
motor traffic رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
intermodal transport حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
tractive force نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
transshipment انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
intermodal transport حمل با چند نوع وسیله نقلیه
free on board بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
trasship بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
to set out for England به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
speedograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
time charter اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
travois ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
fare dodger کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
inbound traffic مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
sag wagon وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
mechanic تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
time charter اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com