Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
Other Matches
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
authentication system
سیستم تعیین معرف
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
reference sheet
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
designation system
سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
call sign
معرف
identifier
معرف
referees
معرف
refereeing
معرف
refereed
معرف
referee
معرف
call signs
معرف
reference
معرف
representatives
معرف
representative
معرف
signal letters
معرف
identification
معرف
reagent
معرف
references
معرف
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
representative sample
نمونه معرف
universal identifier
معرف جامع
ship designation
معرف ناو
collective call sign
معرف عمومی
radio call sign
معرف رادیویی
net call sign
معرف شبکه
key note
معرف مایه
designator code
کد معرف یگان
call sign
معرف رادیویی
address call sign
معرف ادرس
call signs
معرف رادیویی
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
acknowledge
اعلام معرف کردن
use
معرف گره , نورو...
uses
معرف گره , نورو...
identification code
رمز معرف یکان
acknowledging
اعلام معرف کردن
collective call sign
معرف مشترک یکانها
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
acropolis
نام دژ معرف اتن
tactical call sign
معرف رادیویی تاکتیکی
acknowledges
اعلام معرف کردن
acknowledgment
اعلام معرف اعتراف
net call sign
معرف رادیویی شبکه
net authentication
اعلام معرف در شبکه
corrupting
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupted
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupt
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupts
معرف خطاها به داده یا برنامه
genotype
نوع معرف و نماینده یک جنس
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
identifier
کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
symbol
نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
groups
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
card
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
cards
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
plant
وسایل
plants
وسایل
media
وسایل
means
وسایل
accouterment
وسایل
facilities
وسایل
assets
وسایل
furniture
وسایل
fixations
تعیین
designations
تعیین
fixation
تعیین
assignment of space
تعیین جا
designation
تعیین
appointments
تعیین
specification
تعیین
appointment
تعیین
formulation
تعیین
determination
تعیین
emplacement
تعیین جا
dust collection equipment
وسایل گردگیری
scuba diving
غواصی با وسایل
auxiliary equipment
وسایل یدکی
artificial aids
وسایل کمکی
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
cryptomaterial
وسایل رمز
fitments
وسایل نصب
fitment
وسایل نصب
fabricator
سازنده وسایل
utility
وسایل رفاهی
artificial suporters
وسایل محافظتی
war material
وسایل جنگی
mess gear
وسایل غذاخوری
cryptodevice
وسایل رمز
chaffing gear
وسایل ضد سایش
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
erosion
فرسایش وسایل
captured material
وسایل اغتنامی
loading facilities
وسایل بارگیری
cable accessory
وسایل کابل
communication channels
وسایل ارتباطی
building plant
وسایل ساختمان
utensil
وسایل اسباب
accessory equipment
وسایل یدکی
means of production
وسایل تولید
means
استطاعت وسایل
essential elements
وسایل ضروری
mess kit
وسایل غذاخوری
auxiliary equipment
وسایل کمکی
mnemonics
وسایل یادیار
scuba diver
غواص با وسایل
layouts
ترتیب وسایل
layout
ترتیب وسایل
subsistence
وسایل زیست
bedding
وسایل خواب
push botton
وسایل خودکار
tentage
وسایل چادر
tentage
وسایل چادرزنی
tentage
وسایل چادرها
test equipment
وسایل ازمایش
sonic equipment
وسایل اوازی
salvage
وسایل اسقاطی
Home appliances
وسایل خانگی
installing
از کارانداختن وسایل
installs
از کارانداختن وسایل
rigging warrant
فهرست وسایل
furtherance
تهیه وسایل
sonic equipment
وسایل اوایی
salvaging
وسایل اسقاطی
salvages
وسایل اسقاطی
salvaged
وسایل اسقاطی
sundry items
وسایل متفرقه
attachment
وسایل وابسته
tools of research
وسایل تحقیقات
install
از کارانداختن وسایل
utensils
وسایل اسباب
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
CDs
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
appraisals
تعیین قیمت
determination coefficient
ضریب تعیین
determinative
تعیین کننده
assessment
تعیین مالیات
completely specified
با تعیین کامل
budget determinant
تعیین بودجه
assignments
تعیین تعدادسهمیه
determinable
قابل تعیین
identification
تعیین هویت
delimitation
تعیین حدود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com