Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
mnemonics
وسایل یادیار
Other Matches
mnemonic system
نظام یادیار
endemicity
اختصاص بیک قوم یادیار
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
plants
وسایل
plant
وسایل
facilities
وسایل
means
وسایل
media
وسایل
assets
وسایل
furniture
وسایل
accouterment
وسایل
artificial aids
وسایل کمکی
auxiliary equipment
وسایل یدکی
bedding
وسایل خواب
artificial suporters
وسایل محافظتی
accessory equipment
وسایل یدکی
furtherance
تهیه وسایل
subsistence
وسایل زیست
communication channels
وسایل ارتباطی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
cryptodevice
وسایل رمز
cryptomaterial
وسایل رمز
utensils
وسایل اسباب
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
utensil
وسایل اسباب
chaffing gear
وسایل ضد سایش
dust collection equipment
وسایل گردگیری
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
captured material
وسایل اغتنامی
cable accessory
وسایل کابل
building plant
وسایل ساختمان
sundry items
وسایل متفرقه
erosion
فرسایش وسایل
fabricator
سازنده وسایل
Home appliances
وسایل خانگی
salvaged
وسایل اسقاطی
salvages
وسایل اسقاطی
fitments
وسایل نصب
tools of research
وسایل تحقیقات
test equipment
وسایل ازمایش
tentage
وسایل چادرها
tentage
وسایل چادرزنی
tentage
وسایل چادر
fitment
وسایل نصب
war material
وسایل جنگی
scuba diving
غواصی با وسایل
means
استطاعت وسایل
utility
وسایل رفاهی
essential elements
وسایل ضروری
attachment
وسایل وابسته
salvage
وسایل اسقاطی
sonic equipment
وسایل اوازی
rigging warrant
فهرست وسایل
mess kit
وسایل غذاخوری
mess gear
وسایل غذاخوری
means of production
وسایل تولید
layouts
ترتیب وسایل
layout
ترتیب وسایل
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
push botton
وسایل خودکار
salvaging
وسایل اسقاطی
scuba diver
غواص با وسایل
sonic equipment
وسایل اوایی
installs
از کارانداختن وسایل
installing
از کارانداختن وسایل
loading facilities
وسایل بارگیری
install
از کارانداختن وسایل
apparatus
اسباب و وسایل ژیمناستیک
process
و وسایل کنترل و پشتیبانی
mass media
وسایل ارتباط جمعی
characteristics
مشخصات ومختصات وسایل
spin
ماهیگیری با وسایل چرخان
smokers
وسایل رفاهی ناو
processes
و وسایل کنترل و پشتیبانی
smoker
وسایل رفاهی ناو
spins
ماهیگیری با وسایل چرخان
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
splint
وسایل شکسته بندی
gate
وسایل ورود ورودیه
gates
وسایل ورود ورودیه
plugging
ورودی که به وسایل مختلف
plug
ورودی که به وسایل مختلف
gadgetry
وسایل کوچک مکانیکی
plugs
ورودی که به وسایل مختلف
salvages
اوراق کردن وسایل
accommodation
منزل وسایل راحتی
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
accommodations
منزل وسایل راحتی
salvaged
اوراق کردن وسایل
banks
مجموعهای از وسایل مشابه
salvage
اوراق کردن وسایل
pictorial
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
salvaging
اوراق کردن وسایل
two pin plug
دو شاخه وسایل برقی
twin plug
دو شاخه وسایل برقی
stockage
وسایل موجودی در انبار
servicae life
عمر خدمتی وسایل
salvage group
گروه بازیابی وسایل
sail locker
انبار وسایل ملوانی
pool equipment
وسایل پارک موتوری
penetration aids
وسایل تولید نفوذ
pararaft
وسایل نجات چتربازی
on hand
وسایل موجود درانبار
navigational aids
وسایل کمک ناوبری
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
utensil plug
دو شاخه وسایل برقی
unaccommodated
بدون وسایل راحتی
incoming traffic
جاده وسایل که می آیند
Other means of transport
سایر وسایل نقلیه
trade something in
<idiom>
تعویض وسایل کهنه
gimmickry
وسایل اغفال یا تقلب
gasmen
مکانیک وسایل گازسوز
gasman
مکانیک وسایل گازسوز
mess gear
وسایل نظافت نهارخوری
means are not a
وسایل فراهم نیست
materiel readiness
امادگی رزمی وسایل
clamping fixture
وسایل قید و بست
clamping device
وسایل قید و بست
check out equipment
وسایل بازدید محل
care and handling
مراقبت و دستکاری وسایل
caddy
حامل وسایل بازیگر
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug
دوشاخه وسایل برقی
athletic suporters
وسایل محافظتی ورزشکار
assembly order
دستور مونتاژ وسایل
aircraft arresting complex
وسایل مهار هواپیما
condensation trail
مجموعه وسایل انجماد
coupler plug
دوشاخه وسایل الکتریکی
light armor
وسایل زرهی سبک
individual reserves
وسایل ذخیره انفرادی
high lift device
وسایل برای زیاد
hi fi
وسایل ایجاد صدا
gun bag
کیسه وسایل توپ
gripping appliance
وسایل بست و مهارکنندگی
golf bag
کیف وسایل گلف
drawing instrument
وسایل رسم فنی
drawing instrument
وسایل نقشه کشی
demolition kit
جعبه وسایل تخریب
deck load
وسایل روی پل کشتی
cryptodevice
وسایل رمز کردن
aids to navigation
وسایل کمک ناوبری
caddying
حامل وسایل بازیگر
communication
مراوده وسایل ارتباطی
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
wracks
قفسه مهمات و وسایل
tackle
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackled
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackles
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
rack
قفسه مهمات و وسایل
incommunicado
بدون وسایل ارتباط
tackling
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
caddie
حامل وسایل بازیگر
racked
قفسه مهمات و وسایل
caddied
حامل وسایل بازیگر
racks
قفسه مهمات و وسایل
wracked
قفسه مهمات و وسایل
caddies
حامل وسایل بازیگر
mounting
سوار کردن وسایل
place setting
وسایل میز غذاخوری
aiding
کمک وسایل کمکی
aided
کمک وسایل کمکی
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
place settings
وسایل میز غذاخوری
fractured
مو برداشتن قطعات و وسایل
aid
کمک وسایل کمکی
provisions
وسایل لازم توشه ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com