English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (4 milliseconds)
English Persian
mean وسطی
meaner وسطی
meanest وسطی
mediate وسطی
mediated وسطی
mediates وسطی
mediating وسطی
median وسطی
centric وسطی
medial وسطی
middle finger وسطی
Other Matches
mediaeval ages قرون وسطی
medius انگشت وسطی
medival ages قرون وسطی
middle succession توالی وسطی
mid- میانی وسطی
mid میانی وسطی
middles میانی وسطی
the dark ages قرون وسطی
middle میانی وسطی
Middle Ages قرون وسطی
meddles میانی وسطی
meddled میانی وسطی
meddle میانی وسطی
middle name نام وسطی-اسموسطین
middle lintel in window الت وسطی پنجره
medizeval history تاریخ قرون وسطی
mesoderm لایه وسطی جرثومه میانپوست
longbow کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
medievalist متخصص درتاریخ وهنروفرهنگ قرون وسطی
pennon پرچم مثلثی شکل قرون وسطی
galley کشتی پارویی یا بادبانی قرون وسطی
dromond کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
longbows کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
wimple روسری زنان قرون وسطی چرخ
chien-assis [پنجره زیر شیروانی مینیاتوری در قرون وسطی]
schoolman پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
templar عضو فرقهای ازصلیبیون نظامی قرون وسطی
schoolastic پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
scholasticism شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
balistraria [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
ballistraria [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
tower house قلعه مستحکم قرون وسطی خانه بالای برج
canterius [تیر اصلی خرپا در خانه های قرون وسطی]
cantherius [تیر اصلی خرپا در خانه های قرون وسطی]
to be broken on the wheel روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
tilts شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
calf's tongue [برجسته کاری های دکوری قرون وسطی با زبانه هایی شبیه تیرهای موازی]
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
medieval قرون وسطی قرون وسطایی
mediaeval قرون وسطی قرون وسطایی
angle-leaf [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com