Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
scruple
وسواس داشتن
Other Matches
scatology
وسواس هرزه گویی وسواس نجاست
humoursomeness
وسواس
freak
وسواس
of no scruples
بی وسواس
whimsicality
وسواس
whimsey
وسواس
scape
وسواس
whims
وسواس
scrupulosity
وسواس
whim
وسواس
scrupulousness
وسواس
humorousness
وسواس
crankiness
وسواس
freaks
وسواس
whimseys
وسواس
whimsies
وسواس
fantasies
وسواس
fantasy
وسواس
over caution
وسواس
whimsy
وسواس
maggot
وسواس
maggots
وسواس
compulsion
وسواس عملی
meticulosity
وسواس در دقت
scrupulousy
از روی وسواس
accuracy compulsion
وسواس دقت
scrupulously
از روی وسواس
obsession
وسواس فکری
obsessions
وسواس فکری
arithmomania
وسواس اعداد
hyperprosessis
وسواس دقت
compulsions
وسواس عملی
finicality
دیرپسندی وسواس
trichotillomania
وسواس مو کنی
onomatomania
وسواس کلامی
reptition compulstion
وسواس تکرار
ablutomania
وسواس شستشو
whim wham
خیال وسواس
delire du toucher
وسواس لمس
finically
ازروی وسواس
he has a maggot in his head
وسواس دارد
hyperprosexia
وسواس دقت
obsessions
فکر دائم وسواس
obsession
فکر دائم وسواس
scruple
نهی اخلاقی وسواس باک
obsessive compulsive state
حالت وسواس فکری- عملی
the freak takes him
وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
monomaia
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
valetudinarianism
احساس ضعف و سستی وسواس سلامتی
purist
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
have
داشتن
to hold a meeting
داشتن
doubting
شک داشتن
lack
کم داشتن
having
داشتن
doubts
شک داشتن
intercommon
داشتن
want
کم داشتن
monogyny
داشتن یک زن
possesses
داشتن
possess
داشتن
lackvt
کم داشتن
doubted
شک داشتن
to be in a f.
تب داشتن
doubt
شک داشتن
to have f.
تب داشتن
possessing
داشتن
wanted
کم داشتن
lacked
کم داشتن
relieve
داشتن
own
داشتن
to possess
داشتن
to have
داشتن
owned
داشتن
lacks
کم داشتن
owning
داشتن
to hold
داشتن
bears
داشتن
owns
داشتن
relieves
داشتن
bear
در بر داشتن
to go hot
تب داشتن
to have possession of
داشتن
relieving
داشتن
redolence
بو داشتن
to be feverish
تب داشتن
bears
در بر داشتن
bear
داشتن
stick-ups
برجستگی داشتن
vibrates
ارتعاش داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
stick up
برجستگی داشتن
figure on
اطمینان داشتن
play-acted
نقش داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
play-act
نقش داشتن
stick-up
برجستگی داشتن
scoots
سرعت داشتن
play-acting
نقش داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
limping
سکته داشتن
limps
سکته داشتن
execrate
مکروه داشتن
play-acts
نقش داشتن
amativeness
دوست داشتن
refrain
نگاه داشتن
refrains
نگاه داشتن
refraining
نگاه داشتن
refrained
نگاه داشتن
have butterflies in one's stomach
دلهره داشتن
falloff
تمایل داشتن
scooting
سرعت داشتن
hears
خبر داشتن
abominate
تنفر داشتن
implying
دلالت داشتن
bear on
نسبت داشتن
bestowon
ارزی داشتن
bipolarity
داشتن دو قطب
have butterflies in one's stomach
اضطراب داشتن
contradicts
تناقض داشتن با
fribble
لکنت داشتن
to be thirsty
اشتیاق داشتن
contradict
تناقض داشتن با
gestate
در شکم داشتن
contradicted
تناقض داشتن با
imply
دلالت داشتن
abominated
تنفر داشتن
tolerate
طاقت داشتن
tolerated
طاقت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
tolerating
طاقت داشتن
hear
خبر داشتن
abominating
تنفر داشتن
implies
دلالت داشتن
abominates
تنفر داشتن
differs
فرق داشتن
dubitation
گمان شک داشتن
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
occupying
مشغول داشتن
occupy
مشغول داشتن
occupies
مشغول داشتن
to think
[of]
عقیده داشتن
to be there
وجود داشتن
differing
فرق داشتن
differed
فرق داشتن
differ
فرق داشتن
disguising
نهان داشتن
disguises
نهان داشتن
disguised
نهان داشتن
disguise
نهان داشتن
dubitate
شک داشتن تردیدکردن
retaining
نگاه داشتن
to continue
دنباله داشتن
retained
نگاه داشتن
retain
نگاه داشتن
expects
چشم داشتن
to follow
دنباله داشتن
retains
نگاه داشتن
dubitation
تردید داشتن
eloign
دورنگاه داشتن از
expected
چشم داشتن
expecting
چشم داشتن
resemble
شباهت داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com