Dictiornary-Farsi | وسواس هرزه گویی وسواس نجاست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
scatology	وسواس هرزه گویی وسواس نجاست


Other Matches

maggot	وسواس
fantasy	وسواس
maggots	وسواس
fantasies	وسواس
scrupulousness	وسواس
crankiness	وسواس
whimsey	وسواس
humorousness	وسواس
whimsicality	وسواس
whim	وسواس
whims	وسواس
whimsy	وسواس
whimseys	وسواس
over caution	وسواس
scape	وسواس
freak	وسواس
scrupulosity	وسواس
humoursomeness	وسواس
of no scruples	بی وسواس
freaks	وسواس
whimsies	وسواس
obsession	وسواس فکری
hyperprosexia	وسواس دقت
compulsions	وسواس عملی
obsessions	وسواس فکری
compulsion	وسواس عملی
trichotillomania	وسواس مو کنی
he has a maggot in his head	وسواس دارد
whim wham	خیال وسواس
meticulosity	وسواس در دقت
scrupulously	از روی وسواس
onomatomania	وسواس کلامی
scruple	وسواس داشتن
ablutomania	وسواس شستشو
accuracy compulsion	وسواس دقت
hyperprosessis	وسواس دقت
arithmomania	وسواس اعداد
reptition compulstion	وسواس تکرار
scrupulousy	از روی وسواس
finically	ازروی وسواس
finicality	دیرپسندی وسواس
delire du toucher	وسواس لمس
obsessions	فکر دائم وسواس
obsession	فکر دائم وسواس
the freak takes him	وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
scruple	نهی اخلاقی وسواس باک
obsessive compulsive state	حالت وسواس فکری- عملی
monomaia	جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
valetudinarianism	احساس ضعف و سستی وسواس سلامتی
purists	شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist	شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
flim flam	هرزه درایی گزاف گویی
excrement	نجاست
abomination	نجاست
impurity	نجاست
scatophagy	نجاست خواری
scatophobia	نجاست هراسی
abominations	کراهت نجاست
chiromancy	پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet	پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
filth	هرزه
licentious	هرزه
bitching	زن هرزه
rep	زن هرزه
sordid	هرزه
love alce	هرزه
pornerastic	هرزه
rakehell	هرزه
rammish	هرزه
rakehelly	هرزه
prurient	هرزه
salacious	هرزه
rakish	هرزه
ribald	هرزه
limmer	زن هرزه
giglot	زن هرزه
giglet	زن هرزه
harlot	هرزه
harlots	هرزه
foulmouthed	هرزه گو
lubricousor lubricious	هرزه
immoral	هرزه
minx	زن هرزه
tart	زن هرزه
tarts	زن هرزه
libertine	هرزه
libertines	هرزه
bitches	زن هرزه
bitched	زن هرزه
sluttish	هرزه
profligate	هرزه
trollop	زن هرزه
lewd	هرزه
sloven	هرزه
rake	هرزه
rakes	هرزه
raking	هرزه
lascivious	هرزه
lubricious	هرزه
dissolute	هرزه
bitch	زن هرزه
rantipole	هرزه
bawdy	هرزه
jade	زن هرزه
scabrous	هرزه
goats	مرد هرزه
gangue	هرزه سنگ
gamester	هرزه و مهمل
pornography	هرزه نگاری
forb	علف هرزه
foulmouthed	هرزه دهن
demimonde	زنان هرزه
lecher	ادم هرزه
philistines	ادم هرزه
perverse	گمراه هرزه
crapulent	هرزه خور
graceless	هرزه بی فرافت
goat	مرد هرزه
whoremonger	ادم هرزه
whoremaster	ادم هرزه
famester	ادم هرزه
reprobates	هرزه محرومیت
footle	هرزه درایی
reprobate	هرزه محرومیت
debauchee	ادم هرزه
debauch	هرزه کردن
dander	هرزه گرد
lasciviously	هرزه وار
philistine	ادم هرزه
broadest	پهناور زن هرزه
rankly	بطورهرزه یا هرزه
loose	هرزه بی بندوبار
philistia	ادم هرزه
weeding	علف هرزه
weeded	علف هرزه
prater	هرزه درای
prattfall	هرزه درای
rep	مرد هرزه
weed	علف هرزه
palaver	هرزه درایی
cackling	هرزه درایی
cackles	هرزه درایی
cackled	هرزه درایی
cackle	هرزه درایی
roue	ادم هرزه
lechers	ادم هرزه
frivolity	هرزه درایی
looser	هرزه بی بندوبار
broad	پهناور زن هرزه
swivels	هرزه گرد
swivelled	هرزه گرد
swivel	هرزه گرد
brushes	علف هرزه
brush	علف هرزه
broader	پهناور زن هرزه
nighthawk	هرزه شب گرد
obscence	هرزه وقیح
weedy	پر از علف هرزه
loosest	هرزه بی بندوبار
weed	کندن علف هرزه
weediness	پوشیدگی ازعلف هرزه
weedless	بدون علف هرزه
blackgurad	ولگرد ادم هرزه
jaw	هرزه درایی کردن
weeding	کندن علف هرزه
Pica [disorder]	هرزه خواری [پزشکی]
weeded	کندن علف هرزه
jaws	هرزه درایی کردن
slut	زن هرزه وشهوت پرست
sluts	زن هرزه وشهوت پرست
pinions	دنده هرزه گرد
pinioning	دنده هرزه گرد
pinion	دنده هرزه گرد
traipses	هرزه گردی کردن
prate	هرزه درایی کردن
traipsing	هرزه گردی کردن
traipsed	هرزه گردی کردن
he has a loose conduct	ادم هرزه ایست
traipse	هرزه گردی کردن
journal	شفت هرزه گرد
ribald	بدزبان ادم هرزه
pruriently	از روی هرزه خیالی
gas bag	یاوه سرا هرزه گو
perversely	بطور هرزه یافاسد
journals	شفت هرزه گرد
straggles	هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling	هرزه روییدن سرگردان بودن
rogues	از علف هرزه پاک کردن
rogue	از علف هرزه پاک کردن
straggled	هرزه روییدن سرگردان بودن
straggle	هرزه روییدن سرگردان بودن
sprawl	گشاد نشستن هرزه روییدن
weeder	متصدی چیدن علف هرزه
sprawling	گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls	گشاد نشستن هرزه روییدن
cocotte	زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
spud	بیلچه مخصوص کندن علف هرزه
spuds	بیلچه مخصوص کندن علف هرزه
crapulent	وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
pivots	توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی