English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
appliance وسیله برقی
appliances وسیله برقی
current consuming device وسیله برقی
electroreceptive device وسیله برقی
receiving apparatus وسیله برقی
Search result with all words
portable appliance وسیله برقی دستی
Other Matches
vacuums جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuuming جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycles عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
electrical برقی
powers برقی
powered برقی
power برقی
powering برقی
before you know it برقی
electric برقی
galvanic برقی
electricians mate برقی
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
trolley car اتوبوس برقی
electrise برقی کردن
power توان برقی
power دستگاه برقی
electrometallurgy متالورژی برقی
electromagnet اهنربای برقی
powered دستگاه برقی
powered توان برقی
electrochemical برقی- شیمیایی
powering توان برقی
electrifies برقی کردن
trams واگن برقی
electrical induction القای برقی
powers دستگاه برقی
electrical resistance مقاومت برقی
electrical series زوجهای برقی
triple ignition احتراق سه برقی
powering دستگاه برقی
electrical shant مهار برقی
electrical sheet ورقهای برقی
electromotor موتور برقی
trolleybus اتوبوس برقی
electrified برقی کردن
electrotype قالب برقی
eletro luminescence لومینسانس برقی
frigidaire یخچال برقی
electrify برقی کردن
electrifying برقی کردن
electrification برقی کردن
trolley bus اتوبوس برقی
trolley buses اتوبوس برقی
foud royant a سکته برقی
electrotype چاپ برقی
gymnotus مارماهی برقی
trolly واگن برقی
electropathy معالجه برقی
two unit system دستگاه دو برقی
trolley واگن برقی
trolleys واگن برقی
all electric تماما"برقی
vulcanization جوش برقی
vulcanizer جوشکار برقی
electrotherapeutics درمان برقی
electrothermal printer چاپگرحرارتی برقی
powers توان برقی
tram واگن برقی
electric brake ترمز برقی
electric amalgam ملغمه برقی
escalators پله برقی
power blower دمنده برقی
escalator پله برقی
power turret برجک برقی
electric soldering iron هویه برقی
electric spectrum طیف برقی
electric fluid سیال برقی
electric candle شمع برقی
moving staircase پله برقی
electric power توان برقی
electric machine دستگاه برقی
electric light روشنایی برقی
non electric غیر برقی
electric iron اطو برقی
electric cushion بالش برقی
electric current جریان برقی
electric cleaner جارو برقی
electric charge بار برقی
dual magneto مگنت دو برقی
electric flux شاره برقی
dual ignition احتراق دو برقی
electric welding جوش برقی
element سازه برقی
elements سازه برقی
electrical circuit مدار برقی
thermoelectric دما برقی
thermistor رزیستور برقی
three unit electrical system دستگاه سه برقی
electrical conductor رسانای برقی
before you can say knife برقی ناگهان
electrical discharge تخلیه برقی
electric welding جوشکاری برقی
single ignition احتراق تک برقی
electric furnace کوره برقی
electric furnace بوته برقی
electric heater بخاری برقی
electric thermometer دماسنج برقی
electric train قطار برقی
electric arch قوس برقی
electric train ترن برقی
electric , drill مته برقی
electrical energy انرژی برقی
hot seat صندلی برقی
patent leather چرم برقی
hot plate اجاق برقی
cable car تراموای برقی
vacuum cleaners جاروی برقی
power broom جاروی برقی
chain saw اره برقی
electric shocks ضربه برقی
moving stairway پله برقی
electric shock ضربه برقی
cable cars تراموای برقی
refrigerator یخچال برقی
refrigerators یخچال برقی
escalator پله برقی
chain saws اره برقی
moving staircase پله برقی
hot-plate اجاق برقی
vacuum cleaner جاروی برقی
thermoelectric گرما برقی
hot-plates اجاق برقی
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
radar prediction بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
shiner کفش چرمی برقی
drill مته برقی [ابزار]
shock therapy درمان با ضربه برقی
spinet ارگ برقی کوچک
differential electromagnet اهنربای برقی تقابلی
density of charge چگالی بار برقی
electric convulsive therapy درمان با تشنج برقی
drilling machine مته برقی [ابزار]
boring machine مته برقی [ابزار]
attachment plug دوشاخه وسایل برقی
electric railway راه اهن برقی
tramline خط مخصوص واگن برقی
tramlines خط مخصوص واگن برقی
ect درمان با تشنج برقی
cable way راه اهن برقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com