Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English
Persian
tinker
وصله کاری تعمیرکردن
tinkered
وصله کاری تعمیرکردن
tinkering
وصله کاری تعمیرکردن
tinkers
وصله کاری تعمیرکردن
Other Matches
patchery
وصله کاری
patch
وصله ناجور وصله کردن
patches
وصله ناجور وصله کردن
cento
پارچه وصله وصله
to put a patch on a garment
وصله بر جامهای دوختن جامهای را وصله کردن
renovated
تعمیرکردن
renovating
تعمیرکردن
imps
تعمیرکردن
imp
تعمیرکردن
renovates
تعمیرکردن
renovate
تعمیرکردن
repair
تعمیرکردن
repaired
تعمیرکردن
to knit up
بوسیله بافتن تعمیرکردن بپایان رساندن
patchy
وصله وصله
patching
وصله
patch
وصله
joint
وصله
patches
وصله
spliced
وصله
imps
وصله
fish plate
وصله
splicing
وصله
patchier
وصله وصله
splices
وصله
patchiest
وصله وصله
splice
وصله
imp
وصله
patchiness
وصله داری
clout
وصله کردن
patchiest
وصله دار
patched
وصله دار
patches
وصله کردن
pastes
درج وصله
pastes
وصله کردن
pasted
وصله کردن
patchwork
وصله دوزی
pasted
درج وصله
pasting
وصله کردن
paste
وصله کردن
insets
دهانه وصله
inset
دهانه وصله
paste
درج وصله
doubler
تخته وصله
patch
وصله کردن
patchable
وصله بردار
pasting
درج وصله
patchier
وصله دار
patchy
وصله دار
piece
وصله کردن
pieces
وصله کردن
clouting
وصله کردن
column splice
وصله ستونها
clouted
وصله کردن
to p up
وصله کردن
copper tingle
وصله مسی
field splice
وصله کارگاهی
clouts
وصله کردن
splotch
نقطه وصله
botching
وصله وپینه بدنما
clobbered
جامه وصله کردن
tinkerer
وصله زن حلبی ساز
botched
وصله وپینه بدنما
botch
وصله وپینه بدنما
clobber
جامه وصله کردن
clobbers
جامه وصله کردن
botches
وصله وپینه بدنما
patches
وصله دوزی کردن
revamping
وصله پینه کردن
revamped
وصله پینه کردن
fishplate
لبه گیر وصله
clobbering
جامه وصله کردن
patch
وصله دوزی کردن
revamp
وصله پینه کردن
revamps
وصله پینه کردن
mending
وصله پینه شدنی
vamp
وصله تعمیر کردن
fish out of water
<idiom>
طرف وصله ناجوراست
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
fishplate
قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
vamp
وصله کردن سرهم بندی کردن
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
to patch up
وصله کردن اصلاخ کردن
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
impotence
کاری
curries
کاری
curry
کاری
malfunctioned
کژ کاری
curry powder
کاری
feckful
کاری
curry powders
کاری
flower piece
گل کاری
inaction
بی کاری
under employment
کم کاری
malfunctions
کژ کاری
malfunction
کژ کاری
slobbery
تف کاری
impotency
کاری
plastering
گچ کاری
electroplating
اب کاری
effective
کاری
hypofunction
کم کاری
plasterwork
گچ کاری
parget
گچ کاری
currie
کاری
intent on doing anything
کاری
active
کاری
insagacity
ندانم کاری
tongue lash
فحش کاری
glazing
شیشه کاری
ingraving
کنده کاری
misprision
خلاف کاری
meshwork
شبکه کاری
smelting
ذوب کاری
toryism
محافظه کاری
elegance
ریزه کاری
measure of prevention
احتیاط کاری
masonery
سنگ کاری
marquetery
خاتم کاری
treacherousness
خیانت کاری
folding press
پرس خم کاری
mosaic work
موزائیک کاری
amalgamate
ملغمه کاری
amalgamated
ملغمه کاری
amalgamates
ملغمه کاری
amalgamating
ملغمه کاری
hypothyroidism
کم کاری تیروئید
i will see sbout it
یک کاری می کنم
neglectfulness
غفلت کاری
negativism
منفی کاری
forming
فرم کاری
parquetry
موزاییک کاری
molding operation
قالب کاری
molding operation
فرم کاری
hydrotreating
هیدروژن کاری
trephination
مته کاری
trephine
مته کاری
folding machine
دستگاه خم کاری
lighterage
دوبه کاری
working set
مجموعه کاری
working storage
حافظه کاری
working storage
انباره کاری
lead work
سرب کاری
workspace
فضای کاری
you are welcome
کاری نکردم
decoration
زینت کاری
lay off
فصل کم کاری
acting
فعال کاری
latticing
شبکه کاری
brushwork
قلممو کاری
squalor
کثافت کاری
lattice work
شبکه کاری
knurled tool
ابزار اج کاری
it is a soft snap
کاری ندارد
mining
معدن کاری
plumbing
سرب کاری
workgroup
گروه کاری
turnery
تراش کاری
turnery
منبت کاری
ultraism
افراط کاری
marquetery
منبت کاری
brickwork
سفت کاری
insulation
عایق کاری
marbling
مرمر کاری
maleficence
تبه کاری
malefaction
تبه کاری
flagitiousness
تبه کاری
extravagantly
با افراط کاری
decorations
زینت کاری
wood carving
منبت کاری
bumping tool
ابزار خم کاری
work area
ناحیه کاری
business hours
ساعت کاری
work year
سال کاری
forging
چکش کاری
surgical operation
دست کاری
burnishing
صیقل کاری
pique
منبت کاری
metallurgy
فلز کاری
tessellation
موزاییک کاری
the manner of doing any thing
طرزانجام کاری
latticework
شبکه کاری
illuminations
تذهیب کاری
illumination
تذهیب کاری
stalactite work
مقرنس کاری
galvanization
رویینه کاری
argentation
نقره کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com