Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
English
Persian
interface
وصل کردن از طریق رابط
interfaces
وصل کردن از طریق رابط
Other Matches
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
metabolize
دگرگون کردن از طریق متابولیزم
administrative storage
انبار کردن به طریق اداری
phoned
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoning
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
type
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
typed
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
types
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
keyboarding
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
key
وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
illumination by reflection
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
intensive cultivation
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
illumination by diffusion
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
HyperTerminal
برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
graphics
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
internuncial
رابط
copulative
رابط
link
رابط
connector
رابط
connective
رابط
go between
رابط
fitting
رابط
liaisons
رابط
point of intersection
رابط
interfaces
رابط
liaison
رابط
wiring connector
رابط
interface
رابط
adapter
رابط
bayed
پل رابط در پل شناور
reducing adaptor
رابط کاهنده
serial interface
رابط سری
lead
رابط برق
baying
پل رابط در پل شناور
bays
پل رابط در پل شناور
link
شاخه رابط
cylinderical fit
رابط استوانهای
journal
شفت رابط
journals
شفت رابط
standard interface
رابط استاندارد
liaison officer
افسر رابط
edge connector
رابط لبه
ediswan connector
رابط ادیسوان
connections
میلههای رابط
enlarging adapter
رابط فزاینده
bay
پل رابط در پل شناور
feeder canal
نهر رابط
fuse link
رابط فیوز
logical connector
رابط منطقی
interface card
کارت رابط
interneuron
نورون رابط
logical connective
رابط منطقی
link chain
زنجیر رابط
internuncial neuron
نورون رابط
internuncio
رابط پیک
lamp connector
رابط لامپ
lead in wire
سیم رابط
inductor hose
لوله رابط
parallel interface
رابط موازی
reducer
لوله رابط
ground liaison
رابط زمینی
fuse wire
رابط فیوز
high fidelity receiver
گیرنده رابط
leads
رابط برق
high line
پل رابط اصلی
push rod
میله رابط
push rod
میل رابط
patch cord
سیم رابط
link belt
تسمه رابط
continuity equation
رابط پیوستگی
box connector
رابط جعبه
connecting tube
لوله رابط
connector switch
کلید رابط
connecting rod
میله رابط
bent adaptor
رابط خمیده
connecting cable
کابل رابط
trunk line
رابط ترانک
connector plug
دوشاخه رابط
centronics interface
رابط موازی
air liaison officer
افسر رابط هوایی
commissural fibres
رشتههای عصبی رابط
commissure
بافت عصبی رابط
battery connector
رابط پیل باتری
machine address
محل یک شی در رابط ه با مبدا
test lead
رابط برق ازمایش
anterior commissure
بافت رابط قدامی
dry cell connector
رابط پیل خشک
liaising
رابط نظامی بودن
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
triatic stay
بکسل رابط ناو
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
expressions
فرمول یا رابط ه ریاضی
liaise
رابط نظامی بودن
intervening variable
متغیر فرضی رابط
command liaison
افسر رابط فرماندهی
artillery liaison officer
افسر رابط توپخانه
cell connector
رابط پیل باتری
expression
فرمول یا رابط ه ریاضی
liaised
رابط نظامی بودن
command liaison
شبکه رابط یکان
liaises
رابط نظامی بودن
relay post
پست رابط ستون
cross tree
رابط عرضی دکلها
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
switch position
موضع رابط دفاعی
flared fitting
رابط قیفی شکل
via
از طریق
how far
<adv.>
به چه طریق
vi'a prep
از طریق
to what extent
<adv.>
به چه طریق
way
طریق
in what way
<adv.>
به چه طریق
tao
طریق
how
از چه طریق
to catch the connection
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
api
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
air transport liaison officer
افسر رابط ترابری هوایی
road
طریق خیابان
just as well
<adv.>
به همان طریق
in no wise
بهیچ طریق
hereditarily
به طریق ارث
equally
<adv.>
به همان طریق
by payment
از طریق پرداخت
roads
طریق خیابان
similite
بهمان طریق
officially
از طریق اداری
available by
در دسترس از طریق .....
dy drawing lots
به طریق قرعه
noway
به هیچ طریق
cylinderical limit gage
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
crawl trench
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
ditches
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditched
گودال سنگر رابط خندق کندن
cross bleed
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
floating
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
ditch
گودال سنگر رابط خندق کندن
sbc
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
illegaly
از طریق غیر قانونی
query by example
سئوال از طریق مثال
volatility separation
جداسازی از طریق فراریت
keyed in
<past-p.>
وارده از طریق کلید
request mast
از طریق سلسله مراتب
road haulage
حمل از طریق جاده
in or after this manner
بدینسان
[بدین طریق]
c
آموزش از طریق کامپیوتر
by acceptance
از طریق قبولی نویسی
prescriptive right
حق مالکیت از طریق مرورزمان
not even by
[not even through]
[not even by means of ]
نه حتی به وسیله
[به طریق]
by tender
از طریق مزایده یا مناقصه
in what manner
چطور بچه طریق
modem
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
I missed the connection.
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
logical operators
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical connective
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
air movement of patients
ترابری بیماران از طریق هوا
cdc
جهت دهی خودکارپیام از طریق کد
administrative shippings
ارسال اماد به طریق اداری
noise
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noises
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
unearned
از طریق کار به دست نیامده
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
trunk connection
اتصال مشترکین از طریق ترانک
inch
پیمودن مسیر
[به طریق آهسته]
door step selling
فروش از طریق مراجعه به خانوارها
gradationally
به ترتیب درجه به طریق تصاعد
trunk calls
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
trunk call
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
relative
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
venn diagram
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relations between load, shear and moment
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
By hook or by crook. somehow.
هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
continuous strip camera
دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
monetization
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
mail order
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
road haulier
حمل کننده کالا از طریق خشکی
unix
از طریق اتصال سری به کامپیوتر دیگر
haulage
حمل و نقل کالااز طریق جاده
acoustic minehunting
روش اکتشاف مین به طریق صوتی
crossfertilize
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
relational database
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
functions
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
line haul
خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
functioned
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
distributions
عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
PGP
یات پرداخت از طریق اینترنت انجام میشود
distribution
عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
inland waterway consignment note
صورت ارسال بار از طریق ابراه داخلی
active mine
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
graph
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
ccitt v.
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
graphs
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com