English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
English Persian
interface وصل کردن از طریق رابط
interfaces وصل کردن از طریق رابط
Other Matches
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
metabolize دگرگون کردن از طریق متابولیزم
administrative storage انبار کردن به طریق اداری
phoned صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoning صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
type وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
typed وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
types وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
keyboarding وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
illumination by reflection روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
intensive cultivation اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
HyperTerminal برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
graphics پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
internuncial رابط
copulative رابط
link رابط
connector رابط
connective رابط
go between رابط
fitting رابط
liaisons رابط
point of intersection رابط
interfaces رابط
liaison رابط
wiring connector رابط
interface رابط
adapter رابط
bayed پل رابط در پل شناور
reducing adaptor رابط کاهنده
serial interface رابط سری
lead رابط برق
baying پل رابط در پل شناور
bays پل رابط در پل شناور
link شاخه رابط
cylinderical fit رابط استوانهای
journal شفت رابط
journals شفت رابط
standard interface رابط استاندارد
liaison officer افسر رابط
edge connector رابط لبه
ediswan connector رابط ادیسوان
connections میلههای رابط
enlarging adapter رابط فزاینده
bay پل رابط در پل شناور
feeder canal نهر رابط
fuse link رابط فیوز
logical connector رابط منطقی
interface card کارت رابط
interneuron نورون رابط
logical connective رابط منطقی
link chain زنجیر رابط
internuncial neuron نورون رابط
internuncio رابط پیک
lamp connector رابط لامپ
lead in wire سیم رابط
inductor hose لوله رابط
parallel interface رابط موازی
reducer لوله رابط
ground liaison رابط زمینی
fuse wire رابط فیوز
high fidelity receiver گیرنده رابط
leads رابط برق
high line پل رابط اصلی
push rod میله رابط
push rod میل رابط
patch cord سیم رابط
link belt تسمه رابط
continuity equation رابط پیوستگی
box connector رابط جعبه
connecting tube لوله رابط
connector switch کلید رابط
connecting rod میله رابط
bent adaptor رابط خمیده
connecting cable کابل رابط
trunk line رابط ترانک
connector plug دوشاخه رابط
centronics interface رابط موازی
air liaison officer افسر رابط هوایی
commissural fibres رشتههای عصبی رابط
commissure بافت عصبی رابط
battery connector رابط پیل باتری
machine address محل یک شی در رابط ه با مبدا
test lead رابط برق ازمایش
anterior commissure بافت رابط قدامی
dry cell connector رابط پیل خشک
liaising رابط نظامی بودن
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
triatic stay بکسل رابط ناو
crawl trench خطوط رابط سنگرها
expressions فرمول یا رابط ه ریاضی
liaise رابط نظامی بودن
intervening variable متغیر فرضی رابط
command liaison افسر رابط فرماندهی
artillery liaison officer افسر رابط توپخانه
cell connector رابط پیل باتری
expression فرمول یا رابط ه ریاضی
liaised رابط نظامی بودن
command liaison شبکه رابط یکان
liaises رابط نظامی بودن
relay post پست رابط ستون
cross tree رابط عرضی دکلها
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
switch position موضع رابط دفاعی
flared fitting رابط قیفی شکل
via از طریق
how far <adv.> به چه طریق
vi'a prep از طریق
to what extent <adv.> به چه طریق
way طریق
in what way <adv.> به چه طریق
tao طریق
how از چه طریق
to catch the connection وسیله نقلیه رابط را گرفتن
api رابط یامیانجی برنامه کاربردی
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
commissurotomy برداشتن بافت عصبی رابط
air transport liaison officer افسر رابط ترابری هوایی
road طریق خیابان
just as well <adv.> به همان طریق
in no wise بهیچ طریق
hereditarily به طریق ارث
equally <adv.> به همان طریق
by payment از طریق پرداخت
roads طریق خیابان
similite بهمان طریق
officially از طریق اداری
available by در دسترس از طریق .....
dy drawing lots به طریق قرعه
noway به هیچ طریق
cylinderical limit gage دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
crawl trench سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
ditches گودال سنگر رابط خندق کندن
ditched گودال سنگر رابط خندق کندن
cross bleed سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
ditch گودال سنگر رابط خندق کندن
sbc RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
illegaly از طریق غیر قانونی
query by example سئوال از طریق مثال
volatility separation جداسازی از طریق فراریت
keyed in <past-p.> وارده از طریق کلید
request mast از طریق سلسله مراتب
road haulage حمل از طریق جاده
in or after this manner بدینسان [بدین طریق]
c آموزش از طریق کامپیوتر
by acceptance از طریق قبولی نویسی
prescriptive right حق مالکیت از طریق مرورزمان
not even by [not even through] [not even by means of ] نه حتی به وسیله [به طریق]
by tender از طریق مزایده یا مناقصه
in what manner چطور بچه طریق
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
I missed the connection. من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
logical operators رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
logical connective رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
air movement of patients ترابری بیماران از طریق هوا
cdc جهت دهی خودکارپیام از طریق کد
administrative shippings ارسال اماد به طریق اداری
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noises که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
unearned از طریق کار به دست نیامده
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
trunk connection اتصال مشترکین از طریق ترانک
inch پیمودن مسیر [به طریق آهسته]
door step selling فروش از طریق مراجعه به خانوارها
gradationally به ترتیب درجه به طریق تصاعد
trunk calls مکالمه مشترکین از طریق ترانک
trunk call مکالمه مشترکین از طریق ترانک
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
relative محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
venn diagram نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relations between load, shear and moment رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
By hook or by crook. somehow. هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
continuous strip camera دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
monetization پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
mail order سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
road haulier حمل کننده کالا از طریق خشکی
unix از طریق اتصال سری به کامپیوتر دیگر
haulage حمل و نقل کالااز طریق جاده
acoustic minehunting روش اکتشاف مین به طریق صوتی
crossfertilize پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
relational database پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
eia interface یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
functions لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
line haul خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
functioned لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
distributions عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
PGP یات پرداخت از طریق اینترنت انجام میشود
distribution عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
inland waterway consignment note صورت ارسال بار از طریق ابراه داخلی
active mine مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
graph نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
ccitt v. در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
graphs نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com