English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English Persian
outstanding وصول نشده
outstandingly وصول نشده
Other Matches
del credere agent نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete انجام نشده پر نشده
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
recovery وصول
recoveries وصول
receptions وصول
reception وصول
collection وصول
collections وصول
acknowledgment اعلام وصول
acknowledgement of receipt اعلام وصول
levying وصول مالیات
to get in وصول کردن
recover وصول کردن
recovery وصول جبران
recovers وصول کردن
receive وصول کردن
recoveries وصول جبران
recvery استرداد وصول
receipt وصول کردن
levier مالیات وصول کن
levied وصول مالیات
receipt اعلام وصول
receipts اعلام وصول
receipts وصول کردن
collects وصول کردن
accessibility قابلیت وصول
recoverable قابل وصول
line of approach راه وصول
collecting وصول کردن
collect وصول کردن
executable <adj.> قابل وصول
recipient وصول کننده
recipients وصول کننده
levies وصول مالیات
levy وصول مالیات
recovering وصول کردن
collection order دستور وصول
manageable <adj.> قابل وصول
practicable <adj.> قابل وصول
collection fee هزینه وصول
collection charges هزینه وصول
workable <adj.> قابل وصول
makable [spv. makeable] <adj.> قابل وصول
come at able قابل وصول
accessible قابل وصول
get in وصول کردن
achievable <adj.> قابل وصول
contrivable <adj.> قابل وصول
makeable <adj.> قابل وصول
doable <adj.> قابل وصول
feasible <adj.> قابل وصول
makable <adj.> قابل وصول
collecting debts وصول مطالبات
collectable قابل وصول
cleared cheque چک وصول شده
certificate of receipt گواهی وصول
receives وصول کردن
collectible قابل وصول
collecting books وصول مطالبات
possible [doable, feasible] <adj.> قابل وصول
accession تابع وصول
collection charge هزینه وصول
accessible در دسترس قابل وصول
debt collecting agency نماینده وصول مطالبات
publican مامور وصول مالیات
acknowledge اعلام وصول کردن
acknowledges اعلام وصول کردن
debt collector وصول کننده طلب
acknowledgements اعلام وصول رسید
acknowledgement اعلام وصول رسید
solvency قابل وصول بودن
acknowledgments اعلام وصول رسید
publicans مامور وصول مالیات
cashes وصول کردن نقدکردن
debt enforcement درخواست طلب وصول
acknowledging اعلام وصول کردن
receipts اعلام وصول نمودن
collection charge هزینه وصول مطالبات
acknowledgment شماره اعلام وصول
receipt اعلام وصول نمودن
receivable قابل وصول پذیرفتنی
cash وصول کردن نقدکردن
cashed وصول کردن نقدکردن
cashing وصول کردن نقدکردن
collecting bank بانک وصول کننده
good debt طلب وصول شدنی
irrecoverably بطور وصول نشدنی
good dept طلب وصول شدنی
irrecoverable غیر قابل وصول
bad dept طلبی که امکان وصول ان کم باشد
bad debt طلب غیر قابل وصول
acknowledge وصول نامه ای را اظهار داشتن
acknowledging وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledgement خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgments خبر وصول نامه سپاسگزاری
bad debts طلب غیر قابل وصول
accessibility دستیابی پذیری قابلیت وصول
execution for debt اقدام برای طلب وصول
remembrancer مامور وصول مطالبات سلطنتی
lien حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
reviving وصول مطالبات سوخت شده
acknowledgements خبر وصول نامه سپاسگزاری
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
acknowledges وصول نامهای را اشعار داشتن
accessibility امکان نزدیکی وسیله وصول
acknowledge شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges شماره اعلام وصول تصدیق کردن
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledging شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod وصول وجه در موقع تحویل کالا
pillotage وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
statement of affairs وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
debt collection for realisation property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
tonnage rent حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
recevied for shipment bill of exchange بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
pontage مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
feminism عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
coalitions در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
current assets پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
vindictive damages مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
demagogisme استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
tactics دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
unbowed خم نشده
uncharged پر نشده
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
accessing در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
tenantless اشغال نشده
the date was not specified نشده بود
untested <adj.> ارزیابی نشده
uninspected <adj.> ارزیابی نشده
unaudited <adj.> ممیزی نشده
unchecked <adj.> ممیزی نشده
unevaluated <adj.> ممیزی نشده
unexamined <adj.> ممیزی نشده
roughdry اطو نشده
uninspected <adj.> ممیزی نشده
non switched line خط گزینه نشده
untested <adj.> ممیزی نشده
unexamined <adj.> ارزیابی نشده
unaccommodated فراهم نشده
uncleared ترخیص نشده
uncoditioned قطعی نشده
uncoditioned شرط نشده
unexamined <adj.> امتحان نشده
unevaluated <adj.> امتحان نشده
undeeded در سندقید نشده
undefined تعریف نشده
uncircumcised ختنه نشده
uninspected <adj.> امتحان نشده
unevaluated <adj.> ارزیابی نشده
unaccomplished انجام نشده
unbacked رام نشده
unchecked <adj.> ارزیابی نشده
unaudited <adj.> ارزیابی نشده
unbowed سر کوب نشده
untested <adj.> امتحان نشده
undirected هدایت نشده
uninspected <adj.> بازرسی نشده
increate افریده نشده
unverified <adj.> امتحان نشده
unverified <adj.> بازرسی نشده
unverified <adj.> تست نشده
in sheets صحافی نشده
in quires صحافی نشده
unverified <adj.> ممیزی نشده
imperforate منگنه نشده
unverified <adj.> ارزیابی نشده
unverified <adj.> بررسی نشده
innascible زایده نشده
intemerate بی ناموس نشده
unissued <adj.> توزیع نشده
inextinct نیست نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com