Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
gearbox position
وضعیت جعبه دنده
Other Matches
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
geared
جعبه دنده
gearing
جعبه دنده
drive mechanism
جعبه دنده
gear case
جعبه دنده
transmission
جعبه دنده
gear box
جعبه دنده
transmissions
جعبه دنده
gearboxes
جعبه دنده
gear
جعبه دنده
gearbox
جعبه دنده
transmission case
جعبه دنده
gears
جعبه دنده
gear quadrant
ماهک جعبه دنده
steering gear
جعبه دنده فرمان
transmission grease
گریس جعبه دنده
transmission oil
روغن جعبه دنده
planetary gear
جعبه دنده خورشیدی
gear box
جعبه دنده گیرباکس
bevel gear drive
جعبه دنده مخروطی
quick change gearbox
جعبه دنده نورتون
gear case
پوسته جعبه دنده
gear change box
جعبه تعویض دنده
aircraft arresting gear
جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
transmission oil pump
پمپ روغن جعبه دنده
gearbox flange
لبه برامده جعبه دنده
reduction gear
جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear
جعبه دنده کاهنده سرعت
speed reduction gear
جعبه دنده کاهنده سرعت
transmission ratio
نسبت تبدیل جعبه دنده
gear friction losses
تلفات اصطکاکی جعبه دنده
epicyclic transmission
جعبه دنده اپی سیکلیک
gearbox stud
محور کوچک داخل جعبه دنده
gear guard
جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
piv variable speed transmission
جعبه دنده با سرعت متغیر گیربکس "پی ای وی "
gear ratio
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
containers
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
ungear
از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
magazines
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
limber chest
جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
spur gear
دنده مهمیزی دنده خاردار
pinion
دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions
دنده پینیون دنده لایتناهی
pinioning
دنده پینیون دنده لایتناهی
epicyclic transmission
یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
serviceability criteria
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
inverse
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
race
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
box pass
جعبه کالیبر جعبه پاس
modification kit
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
rougher
دنده دنده کننده
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
sprocket
دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
dependum
ته دنده
strictest
یک دنده
gear
دنده
strict
یک دنده
drive
دنده
hard-nosed
یک دنده
geap
دنده
drives
دنده
rib
دنده
stricter
یک دنده
costa
دنده
slat
دنده ها
slats
دنده ها
spare ribs
سر دنده
gears
دنده
geared
دنده
cogwheel
چرخ دنده
bendix
دنده بندیکس
rib
گوشت دنده
pinioning
جرخ دنده
external thread
دنده خارجی
pinion
جرخ دنده
rib
دنده میله
french chop
گوشت دنده
gearshifts
دنده عوض کن
frame
دنده عرضی
gearshift
میله دنده
gear cutter
دنده تراش
laticostate
دنده پهن
stave
دنده بشکه
pinions
جرخ دنده
gearshifts
میله دنده
spareribs
گوشت دنده
gearshift
دنده عوض کن
dependum angle
زاویه ته دنده
cog
دنده چرخ
reverse gears
دنده معکوس
sheath
تیزی دنده
gear
چرخ دنده
sheaths
تیزی دنده
geared
چرخ دنده
gears
چرخ دنده
reverse gear
دنده معکوس
ribbed
دنده دار
cogs
دنده چرخ
cramwheel
دنده مخروطی
cramwheel
دنده کرامویل
thread
دنده پیچ
threads
دنده پیچ
longitudinal
دنده طولی
timber
دنده عرضی
bevel gear
دنده کرامویل
bevel gear
دنده مورب
bendix
دنده استارت
grooved
دنده دار
gear level
دسته دنده
sprocket
دنده زنجیر
worm gear
دنده مارپیچی
worm gear
دنده مورب
pinwheel
چرخ دنده
toothed wheel
چرخ دنده
gearwheel
چرخ دنده
low gear
دنده کندکن
jackshaft
دنده دو در اتومبیل
jackshaft
دنده عقب
planetary gear
دنده خورشیدی
gear wheels
چرخ دنده ها
gearwheels
چرخ دنده ها
steering gear
دنده فرمان
steering gear
دنده سکان
cog wheels
چرخ دنده ها
shifting lever
دسته دنده
top radius
گردی سر دنده
cogwheels
چرخ دنده ها
cogged wheels
چرخ دنده ها
spur gear
دنده ملخی
wheelwork
چرخ دنده
cog
[cogwheel]
چرخ دنده
cog wheel
چرخ دنده
chop
گوشت دنده
gear wheel
چرخ دنده
ratchet
دنده جغجغه ای
cross-rib
دنده ی قوس
stick shift
دسته دنده
cogged wheel
چرخ دنده
high speed
دنده سریع
sun gear
چرخ دنده خورشیدی
pinion
چرخ دنده جناحی
tricostate
سه دندهای دارای سه دنده
rib
دنده دار کردن
geared
پوشش دنده دار
tumble gear
چرخ دنده واسطه
step up gear
چرخ دنده افزاینده
transmission gear
چرخ دنده انتقال
gear lever
دسته دنده اتومبیل
gear stick
دسته دنده اتومبیل
rib
هرچیز شبیه دنده
worm wheel
دنده کرمی شکل
gears
پوشش دنده دار
wracks
چرخ دنده دار
worm wheel
چرخ دنده حلزونی
get up on the wrong side of the bed
<idiom>
از دنده چپ بلند شدن
pinions
دنده هرزه گرد
gear shift
دسته دنده اتومبیل
worm gear
چرخ دنده حلزونی
ratchets
ضامن چرخ دنده
cross-springer
[دنده اریب در طاق]
ratchet
ضامن چرخ دنده
rack
چرخ دنده دار
gear
پوشش دنده دار
racked
چرخ دنده دار
racks
چرخ دنده دار
wracked
چرخ دنده دار
spare ribs
گوشت دنده با استخوان
starter gear ring
چرخ دنده استارتر
gear ratio
نسبت چره دنده ها
it serves him right
دنده اش هم نرم شود
eight speed gear drive
گیربکس هشت دنده
driving gear
چرخ دنده محرک
differential gear
دنده عقب اتومبیل
magnetic gear shift
دسته دنده مغناطیسی
crown gear
چرخ دنده محدب
pair of gears
زوج چرخ دنده
controlled stick steering
دسته دنده خودکار
contact backlash
دنده کور تماس
compasition gear
چرخ دنده مرکب
pinion
دنده هرزه گرد
inside thread
دنده داخلی قلاویز
pull gear
چرخ دنده بالابر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com