Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
financial position
وضعیت مالی
Search result with all words
financial statement
صورت وضعیت مالی
Other Matches
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial statement
صورت مالی گزارش مالی
inverse
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
race
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
quando acciderint
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere
موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
pecuniary
مالی
financial
مالی
fiscal
مالی
finance
مالی
finances
مالی
financing
مالی
financed
مالی
accounting classification
کد مالی
monetary
مالی
illinition
روغن مالی
credits
اعتبار مالی
financial relations
روابط مالی
financial policy
سیاست مالی
financiers
متخصص مالی
financial secretary
مشاور مالی
crediting
اعتبار مالی
financial status
وضع مالی
roughcast
گل مالی شده
fiscal policy
سیاست مالی
subsidies
کمکهای مالی
waxing
موم مالی
fiscally
ازلحاظ مالی
fiscal control
کنترل مالی
fiscal control
نظارت مالی
credited
اعتبار مالی
financial plan
برنامه مالی
financial period
دوره مالی
financial assets
دارائیهای مالی
financial affairs
امور مالی
financial adviser
مشاور مالی
financial ability
تمکن مالی
finance officer
افسر مالی
finance markets
بازارهای مالی
finance house
موسسه مالی
felting
نمد مالی
chamberlain
نافر مالی
anointment
پماد مالی
capital commitment
تعهدات مالی
committee of ways and means
کمیسیون مالی
embrocation
روغن مالی
financial assets
موجودی مالی
financial bill
لایحه مالی
financial management
مدیریت مالی
financial inventory
ذخایر مالی
financial intermediary
واسطه مالی
financial feasibility
امکان مالی
financial expenses
هزینههای مالی
financial e.
متخصص مالی
financial data
اطلاعات مالی
chamberlains
نافر مالی
financial crisis
بحران مالی
financial circles
محافل مالی
financial centers
مراکز مالی
financial capital
سرمایه مالی
financial budget
بودجه مالی
embrocations
روغن مالی
fund
اعتبار مالی
slobbery
لجن مالی
financially
از نظر مالی
financier
متخصص مالی
subsidy
کمک مالی
fiscal
سال مالی
financial year
سال مالی
financial years
سال مالی
fiscal year
سال مالی
padding
لگد مالی
funded
اعتبار مالی
mart
بازار مالی
financial market
بازار مالی
spiel
شیره مالی
subsidization
کمک مالی
sparge
گل مالی کردن
non pecuniary
غیر مالی
pecuniary penalty
مجازات مالی
inunction
روغن مالی
judgment debt
محکوم به مالی
snow job
ماست مالی
self support
استقلال مالی
rough usage
دست مالی
credit
اعتبار مالی
fiscal years
دوره مالی
subvention
کمک مالی
sustentation
استعانت مالی
Mali
کشور مالی
fiscal year
دوره مالی
fiscal years
سال مالی
in low water
در تنگی مالی
taction
دست مالی
sustention
استعانت مالی
unction
روغن مالی
scrabbling
دست مالی کردن
accountable disbursing officer
افسر ذیحساب مالی
finances
قسمت مالی یا دارایی
active fiscal policy
سیاست مالی فعال
scrabbles
دست مالی کردن
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
scrabbled
دست مالی کردن
anointment
روغن مالی تدهین
scrabble
دست مالی کردن
roughest
دست مالی کردن
financing
قسمت مالی یا دارایی
financial investment
سرمایه گذاری مالی
salvaging
مالی را از خطرنجات دادن
salvaged
مالی را از خطرنجات دادن
anoint
روغن مالی کردن
anointing
روغن مالی کردن
anoints
روغن مالی کردن
salvage
مالی را از خطرنجات دادن
finance
قسمت مالی یا دارایی
financed
قسمت مالی یا دارایی
salvages
مالی را از خطرنجات دادن
rough
دست مالی کردن
fiscal
مربوط به مالی یامالیه
spiel
شیره مالی کردن
aid package
بسته کمک مالی
inuct
روغن مالی کردن
austere fiscal policy
سیاست مالی مضیق
functional finance
سیاست مالی اصولی
financial planning
برنامه ریزی مالی
financial mission
هئیت مامورین مالی
mud bath
گل مالی تن برای درمان
tallow
پیه مالی کردن
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work.
ماست مالی کردن
means tests
سنجش استطاعت مالی
means test
سنجش استطاعت مالی
tools of fiscal policy
ابزار سیاست مالی
to come into a property
مالی را صاحب شدن
pure fiscal policy
سیاست مالی خالص
financial intermediary
موسسه مالی واسطه
corporate treasurer
مدیر امور مالی
current income
درامد یک سال مالی
felt
نمد مالی کردن
contractionary fiscal policy
سیاست مالی انقباضی
compensatory fiscal policy
سیاستهای مالی ترمیمی
chief financial officer
[CFO]
مدیر امور مالی
financial accounts
حساب های مالی
embrocate
روغن مالی کردن
restrictive fiscal policy
سیاست مالی انقباضی
expansionary fiscal policy
سیاست مالی انبساطی
discretionary fiscal policy
سیاست مالی اختیاری
finance company
شرکت تامین مالی
disbursing officer
افسر ذیحساب مالی
gropes
دست مالی کورمالی کردن
groped
دست مالی کورمالی کردن
grope
دست مالی کورمالی کردن
groping
دست مالی کورمالی کردن
company secretary
مسئول مالی و حقوقی شرکت
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
موضوعی را ماست مالی کردن
jigger
ماشین نم مالی جرثقیل ابی
administrative(financial,legal)process.
جریان اداری (مالی .حقوقی )
Monetary systems.
سیستم های پولی ( مالی )
financial data
اطلاعات مربوط به امور مالی
deficit financing
اداره امور مالی با کسرموازنه
feel the pinch
<idiom>
در تنگنای مالی قرار گرفتن
passive fiscal policy
سیاست مالی غیر فعال
subsidies
مکهای مالی دولت , سوبسید
waxer
کسیکه موم مالی میکند
anele
تدهین یا روغن مالی کردن
financial planning system
سیستم برنامه ریزی مالی
bill
سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bills
سند مالی لایحه یا طرح قانونی
scrabbled
سرسری چیز نوشتن دست مالی
scrabbles
سرسری چیز نوشتن دست مالی
deficit financing
تامین مالی از راه کسر بودجه
deforciant
کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
in the hole
<idiom>
قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
financiers
کارشناس علم مالیه متخصص مالی
scrabble
سرسری چیز نوشتن دست مالی
financier
کارشناس علم مالیه متخصص مالی
scrabbling
سرسری چیز نوشتن دست مالی
capital expenditure
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
industrial wealth
مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
current expenditure
هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
current budget
بودجهای که برای یک سال مالی تدوین شود
consignee
کسی که جنس یا مالی بعنوانش ارسال شده
Our company has some pecuniary difficulties .
شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
bailout
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
She is comfortably off.
ازنظرمالی راحت است ( تأمین مالی دارد )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com