Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
position
وضعیت موضع
positioned
وضعیت موضع
Search result with all words
firing position
موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
Other Matches
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
assumed position
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
inverse
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
races
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
locations
موضع
spots
موضع
position
موضع
sited
موضع
locality
موضع
localities
موضع
sites
موضع
lodgment
موضع
positioned
موضع
location
موضع
lodgment or lodge
موضع
emplacement
موضع
spot
موضع
attack position
موضع تک
site
موضع
defense position
موضع دفاعی
localities
موضع مکان
inposition
مستقر در موضع
locality
موضع مکان
inposition
به موضع رفتن
stand
مکث موضع
defense position
موضع پدافندی
delay position
موضع تاخیری
covered position
موضع پوشیده
turnabouts
تغییر موضع
turnabout
تغییر موضع
the seat of pain
موضع درد
firing position
موضع تیر
supplementary position
موضع یدکی
supplementary position
موضع تکمیلی
spot
لکه موضع
emplacement
موضع گرفتن
blocking position
موضع سد کننده
block house
موضع مستحکم
selection of position
انتخاب موضع
rendezvous area
موضع انتظار
displacement
تغییر موضع
lodgment
موضع گیری
occupation of position
اشغال موضع
deployment
موضع صف ارایی
primary position
موضع ابتدایی
primary position
موضع اصلی
active site
موضع فعال
localization
موضع یابی
lodgement
موضع گیری
spots
لکه موضع
battle position
موضع نبرد
assumed position
موضع فرضی
secondary position
موضع فرعی
secondary position
موضع یدکی
alternate position
موضع فرعی
punch position
موضع منگنه
alternate position
موضع یدکی
supplemental
موضع تکمیلی
post
محل ماموریت موضع
switch position
موضع دفاعی بینابین
posts
محل ماموریت موضع
posted
محل ماموریت موضع
confirmed location
موضع تایید شده
post-
محل ماموریت موضع
key position
موضع حساس و مهم
occupation of position
اشغال موضع کردن
localization of function
موضع یابی کارکرد
supplementary
موضع تکمیلی اضافی
switch position
موضع رابط دفاعی
preselect
پیش بینی موضع کردن
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
outfield
موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummies
دروغی تقلبی موضع فریبنده
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
displacing
جابجا شدن تغییر موضع دادن
cheats
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
displaces
جابجا شدن تغییر موضع دادن
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
organises
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize
مرتب کردن ارایش دادن موضع
displace
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaced
جابجا شدن تغییر موضع دادن
organizing
مرتب کردن ارایش دادن موضع
cheat
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheated
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
organizes
مرتب کردن ارایش دادن موضع
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
olympic trench shooting
مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
hip shoot
تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
fall back
تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
quality
وضعیت
estate
وضعیت
estates
وضعیت
status
وضعیت
positioned
وضعیت
qualities
وضعیت
attack condition , alfa
وضعیت تک
state
وضعیت
state-
وضعیت
attack conditon , bravo
وضعیت تک
position
وضعیت
situation
وضعیت
phases
وضعیت
phased
وضعیت
phase
وضعیت
condition
وضعیت
manner
وضعیت
attitudes
وضعیت
attitude
وضعیت
stating
وضعیت
fate
وضعیت
situations
وضعیت
states
وضعیت
fates
وضعیت
stated
وضعیت
organization
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organisations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
marginal case
وضعیت نهائی
sitting position
وضعیت نشسته
sea state
وضعیت دریا
summaries
خلاصه وضعیت
military posture
وضعیت نظامی
central position
وضعیت مرکزی
input mode
وضعیت ورودی
mark condition
وضعیت نشان
maintenance status
وضعیت نگهداری
cindition code
رمز وضعیت
prone position
وضعیت درازکش
master mode
وضعیت اصلی
summary
خلاصه وضعیت
terrestrial
وضعیت زمینی
appreciation of the situation
بررسی وضعیت
appreciation of the situation
براورد وضعیت
ammunition condition
وضعیت مهمات
state
وضعیت چیزی
states
وضعیت چیزی
state-
وضعیت چیزی
problem state
وضعیت مسئله
stated
وضعیت چیزی
personnel status
وضعیت پرسنلی
on position
وضعیت وصل
neutral position
وضعیت بی باری
stating
وضعیت چیزی
byte mode
وضعیت بایت
advice of fate
اعلام وضعیت
rest position
وضعیت ساکن
axial position
وضعیت محوری
repetition of position
تکرار وضعیت
kneeling position
وضعیت به زانو
multiplex mode
وضعیت تسهیم
air position
وضعیت هوایی
flight attitude
وضعیت پروازی
estimate of the situation
براورد وضعیت
ball games
شرایط وضعیت
ball game
شرایط وضعیت
error condition
وضعیت خطا
zero wait state
وضعیت یک وسیله
wait state
وضعیت انتظار
edit line
خط گزارش وضعیت
duty status
وضعیت خدمتی
status board
تابلو وضعیت
ideal position
وضعیت ایده ال
configurations
وضعیت یا موقعیت
supervisor state
وضعیت نظارت
device status
وضعیت دستگاه
steady state
وضعیت پایدار
status report
گزارش وضعیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com