Dictiornary-Farsi | وضوح پایین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
low resolution	وضوح پایین


Search result with all words

low res graphics	گرافیک با وضوح پایین
Other Matches

downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
impersipcuous	بی وضوح
picturesqueness	وضوح
clarity	وضوح
pellucidity	وضوح
perceptibility	وضوح
distinctness	وضوح
perspicuity	وضوح
resolution	وضوح
plainess	وضوح
lucidity	وضوح
stop/clear key	وضوح
explicitness	وضوح
plainness	وضوح
clarification	وضوح
clearness	وضوح
speciosity	وضوح
resolutions	وضوح
conspicuity	وضوح
self evidence	وضوح فی نفسه
luminosity	چیزروشن وضوح
indistinctness	عدم وضوح
onscurity	عدم وضوح
indistinction	عدم وضوح
explicitly	بطور وضوح
inexplicitness	عدم وضوح
attensity	وضوح حسی
graphics resolation	وضوح گرافیکی
high resolution	وضوح بالا
Lamprophony	وضوح و رسائی بشارت
graphic display resolution	وضوح نمایش گرافیکی
set forth <idiom>	به وضوح یا کاملاتوضیح دادن
tablature	تجسم بصورت وضوح
obviousness	بدیهی بودن وضوح
luminouity	چیز روشن وضوح
down	سوی پایین بطرف پایین
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
sprites	اشیاء کوچک و با وضوح بالاکه روی مانیتور بطورمستقل از متن یا گرافیک دیگرمی توان حرکت داده شوند
dark bulb	نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
neath or neath	پایین تر
beneath	پایین
bal	از مچ پا به پایین
low level	پایین
neath or neath	پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
shortest	پایین تر
shorter	پایین تر
hereafter <adv.>	در پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
short	پایین تر
beneath	پایین تر
underneath	پایین
lower limit	حد پایین
flat	پایین
vide infara	پایین
de-	پایین
flattest	پایین
below	پایین
bottom	پایین
lower	پایین تر
sub-	یا پایین تر
bottoms	پایین
lower most	پایین تر
lower	پایین
subatmospheric	پایین تر از جو
down stairs	پایین
lowering	پایین تر
down	پایین
low	پایین
dowm	پایین
lowers	پایین تر
submiss	پایین
infara	پایین تر
infara	پایین
below <adv.>	در پایین
further down	پایین تر
subteen	پایین تر از سن 31
lowered	پایین تر
shitu	پایین
tailwater	پایین اب
hypogenous	پایین رو
nutate	پایین افتادن
prolapsus	پایین افتادگی
lowermost	پایین ترین
pushdown	پایین فشردنی
lower threshold	استانه پایین
lowpass	پایین گذار
prolapse	پایین افتادن
on the down grade	پایین رونده
feet	پایین دامنه
oars down	پارو پایین
nether world	جهان پایین
neath or neath	پایین زیرین
prolapse	پایین افتادگی
mean low water	اب پایین میانگین
low	پایین ضعیف
low	پایین اهسته
overhand	از پایین ببالا
nutant	پایین افتاده
lower most	پایین ترین
face down feed	خورد رو به پایین
hereinbelow	ازاین پایین تر
down draft	جریان رو به پایین
down current	جریان رو به پایین
disrate	پایین اوردن
dim light	نور پایین
desceht	پایین امدن
decurrent	پایین افتاده
lower class	طبقه پایین
infrahuman	پایین تر از انسان
let down	پایین کردن
hereinbelow	در پایین این
downward stroke	ضربه رو به پایین
downfeed	تغذیه رو به پایین
downward travel	ضربه رو به پایین
downward swing	نوسان رو به پایین
downward movement	حرکت رو به پایین
downward compatible	سازگار رو به پایین
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
downtrend	سیربطرف پایین
go dan barai	رد کردن از پایین
downmost	پایین ترین
download	بارگیری پایین
downfield	میدان پایین
look down	پایین امدن
low activity	فعالیت پایین
alow	روبه پایین
low order	پایین رتبه
low order	مرتبه پایین
bottommost	پایین ترین
low pass	پایین گذر
low resolution	تفکیک پایین
minor	پایین رتبه
lower limit	کران پایین
foot	پایین بادبان
low level	در سطح پایین
bate	پایین اوردن
go down	پایین رفتن
low altitude	ارتفاع پایین
low wing	بال پایین
lower bound	کران پایین
low energy	انرژی پایین
low frequency	فرکانس پایین
catabatic	پایین اینده
down stroke	ضربه رو به پایین
bottom up	از پایین به بالا
lower mast	دکل پایین
lower classes	طبقه پایین
shuts	پایین اوردن
downward	پایین زیرین
downward	روبه پایین
nether	واقع در پایین
nether	زیر پایین
downstairs	طبقه پایین
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
up and down	بالا و پایین
uoppon pyon soon koot	کف دست پایین
undermost	پایین ترین
lowest	پایین ترین
comedown	پایین رفتن
to sink in the scale	پایین رفتن
to set down	پایین اوردن
drives	ضربه از پایین
drive	ضربه از پایین
breast	نورد پایین
shutting	پایین اوردن
subordinate	فرعی پایین تر
lee	پایین باد
subordinated	فرعی پایین تر
subordinates	فرعی پایین تر
subordinating	فرعی پایین تر
At lower levels.	در سطوح پایین تر
shut	پایین اوردن
depression	پایین دادن
depressions	پایین دادن
beneath	از زیر پایین تر از
to reach down	پایین اوردن
to bring down	پایین اوردن
to beat down	پایین اوردن
res	noitaloseR پایین
the masses	دستههای پایین تر
the lower world	جهان پایین
submaxilla	ارواره پایین
degrade	پایین دادن
degrades	پایین دادن
downstream	پایین دست
descend	پایین امدن
to come down	پایین امدن
the valley lies below	ده در پایین است
to look down	پایین امدن
top-down	از بالا به پایین
to let down	پایین کردن
top down	از بالا به پایین
descends	پایین امدن
to go down	پایین رفتن
downstream	پایین رود
to get down	پایین رفتن
push down stack	پایین فشردنی